من دیشب مهمون داشتم، حالم اصلا خوب نبود رسما بزور قرص سرپا بودم
تو ذهنم که شمردم اشتباه حساب کردم و پیمونه برنج کمتر ریختم
مرغ و سوپ و خورشتم عالی شد و اضاف اومد
اما برنجم سرسفره کم اومد
البته همه ریختن ولی دیس ها خالی بود
حالا مادرشوهرم زنگ زده گله کردن
اعصابم خرابه...
برای همه ممکنه پیش بیاد
اونی که زشته کار مادرشوهرتونه که برای همچین مسئله ای تماس میگیره و‌گله میکنه
میگفتی مادر جان بقیه ی چیزا عالی بود ی دونه برنج کم اومد چیزی نشده انشالله دفعه ی بعد جبران کنیم بوس بوس
اهمیت نده اصلا
پیش میاد دیگه گله برای چی مگه از قصد کردی
چه مسخره دیگه گلایه داره کمتر بخورن نمیمیرن یه شب!!!!!
چقد زشته گله کردن حالا ادم یه عیبی داره بروش نمیارن که
پیش اومده ایرادی نداره خودتو ناراحت نکن مادرشوهرت هم خواستی بهش بگی اگه ناراحتی نمیخوردی تاکم نیاد هههه
چقدر بده که مادرشوهرت زنگ زده بروت آورده!!!
بهش میگفتی پیش میاد دیگه ایرادی نداره.
عجب ،اینکه دیگه گله کردن نداره که ،خب کم اومد دیگه ،فوقش کمتر بریزن تو بشقاباشون،
بابو ازدست مادرشوهر بگو خب دیدی کمه نمیخوردی تو نمیمردی ی شب کمتربخوری بجاش سوپ میخوردی
پیش اومده مادرشوهر نباید گله میکرد
ولی تو مهمونی دو سه پیمونه بیشتر غذا بذار که کم نیاد سر یه پیمانه
