قبلأ شک کرده بودم
اما امسال دوران عید که خیلی جاها اتفاقی همو میدیدیم من متوجه نگاهای همسرم بهش شدم
شوهرم خیلی آدم خوبیه خیلی صاف و ساده همه چی تموم
واقعأ جز کم رو بودن و خجالتی بودنش چیز بد و نکته منفی ازش ندیدم
قشنگ پیش این دختر دست و پاشو گم میکنه
اما پیش کس دیگه ای خیلی اعتماد بنفس داره
دختر عمه ی من دو سالیم از شوهرم بزرگتره ولی خیلی پولدارن و خیلی کلا به خودش میرسه و جثه ریزی داره بهش نمیخوره که سی و خورده ای سالش باشه.
مشکل از من نیستا منم ب خودم میرسم حتی ظاهری خیلیا بهم میگن بهتر از اونی ولی خب...
یکی دوبار در مورد دختره به شوهرم بد گفتم ک ذهنشو بهم بریزم ولی اثر نکرد
ی جوری بحثو عوض کرد ک مثلا پشت سر فلانی بد نگو!
ولی در مورد تمام فامیلا میشینیم نظر میدیم ایشون همکاری میکنه جز در مورد اون ی نفر!
من چه کنم در عذابم باردارم هستم ریختم بهم