یک مشت پسر هول نزاشتن بخوابیم تا اونا خوابیدن یکیشان اومد جلوی ما نشست
هی به راننده تذکرمیداد میخواستم بگم کپتو ببند ما بخوابیم تو این یخ بندون ایشون دستور دادن بخاری خاموش شه چون گرمشونه الانم که اون خوابید دیدم صدای نشان میاد راننده پلیس راه رو بلد نیست نتشونم قطع شد لیدرمونم اومده میگه گوگل مپم قطعه
مثل خر توکل گیر کردن اصلا نمیدونن باید کجا بریم خورد شدم