تا اینکه داره اتفاق های عجیب برام می افته
من هی گفتم با موکل ازدواج کنم تا هم از اینده خبردار بشم هم اینکه از همه چیز بقیه و ...
خلاصه الان چند روزه بی دلیل بدنم کبود میشه عگسشم میزارم
گفتم لابد خورده اینور اونور
بعد حالا چند روزه حس میکنمیکی پشتمه تا برمیگردم هیچی نیس
دوتا بچع کوچیک دارم یهو بی دلیل گریه شدید میکنن میرم پیششون میبینم خوردن زمیت و داره از دهنشون خون میزنه بیرون
یا بچع هام خیلی ترسو شدن عاشق حمام بودن الان متنفرپ و یسره فرار میکنن بغلم انگار شدید میترسن
ظرفام گممیشن یا میشکنن خیلی زیاد با یه ضربه ساده
حالا اینا کنار
خواب دیدم چند نفز گفتن باید شوهر و بچه هات ول کنی وگرنه بدجور پشیمون میشی
شوهرم حرف جدایی میزنه میگه بعد عید برو خونه بابات
چکار کنم تروخدا میخام برم پیش دعا نویس سنگینیش یرداره عجب غلطی کردیم ها