پریشب رفتیم خونه ی جاری تعدادمون تقریبا زیاد بود همه باهم راحتن و تو اتاق خواب های هم ،حتی میرن چون من دوست ندارم تو خونم راحت باشن خیلی سفت و سخت حساسیت نشون میدم و اصلا حتی دسشویی نمیرم تو خونشون
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ب همسرت بگو مگه من نبودم شهریار با خانومی یاکسی اومده خونمون؟اگه پرسید چطور؟بگو چون تو اتاق خواب من دنبال گردنبندش میگردی..درحالیکه من تو مهمونیشون از کنارتو اونورتر نرفتم.