پسره یکی از اقوامه که بچه بودیم بین دخترا بیشتر با من راحت تر بود و کلا ی سری خاطرات بچگونه داشتیم
حالا ی مدت من بهش گفتم دسیت دارم با اینکه ذوق زده شد ولی خب خیلی اخلاقش تغییر کرد و فاصله گرفت
ی بار بعد اون فاصله چند سال بعدش ی جا غش کردم خواهرم میگفت همش نگرانت بوده و میرفته گریه میکرده برات بعد اونم ک خودم بهوش اومدم این همش سر ب سرم میزاشت
موتی که تاپیک های قبلیم رو ببینید یه دوست پسر داشتم تا حد نامزدی رفتیم حالا ب دلایلی بهم خورد ولی هر بار که پسر فامیلمون درخواست فالو میکرد دوست پسرم تو پیجم بود همش رد میکرد درخواستشو جا من
الان چند وقتیه از جدایی با دوست پسرم میگذره
و پیج پسر فامیلمون پرایوت نبود و پیشنهاد اینستا بود همینطور درخواست فالو زدم
بعد اون سریع رفت پروفایلش عوض کرد و عکس از خورش گذاشت و پیجشو بست
گفتم بابا مگه چیه انقدر حساس نشم ب حرکتش شاید ب خودش مربوطه
روز بعدش دیدمش اتفاقی خیلی عجیب بود باهاش دست دادم تو احوال پرسی نیشش تا کجا باز بود
شب رفت خونه خواهرش و مادرش فالوم کردن تو اینستا
باز گفتم چیزی نیست
امشب اومدم ی استوری از خودم گذاشتم به این نصف شبی بعد چند دقیقه بعد من سریع پست از خودش گذاشته
حس میکنم انتظار داره لایک کنم
یا کلا نمیدونم بهم حسی داره یا نه؟