این قلدوری و غرور بابام یک عمر پدر منو دراورده فک کن یبار قصد کشتنموداشت نزدیک بود زیر دستش بمیرم بعدش که نجات پیدا کردم بامن هفته ها قهر بود که چرا بعد اون جریان نرفتم دستشو ببوسم و عذرخواهی کنم
بنظرم نرفتنشم زشته حتی نرفتن خانواده شم زشته
ناسلامتی الان فامیلن و یکی از فامیلای نزدیک دامادشون فوت شده رفتن به اون مراسم یعنی احترام گذاشتن به غم داماد خانواده داماد
بنظرم شوهرت حق داره اصلا خونه تون نیاد تا شما برا رفع دلخوری شامی ناهاری چی دعوتش کنین بعد دلخوری رو کنار بذاره
و شما بااید خانواده تو به اینکار مجبور و از شوهرت بخوای دلخور بمونه
اگه اینکار نکنی تا همیشه ارزش شوهرت همینجوری کم میمونه برا خانوادت و هیچی حسابش نمیکنن
معلومه که حق داره
به نظرم مياد كه بابات بيخود اينطوري رفتار نميكنه، حتما يك چيزي ديده
درضمن به شوهرت نبايدم زنگ ميزد، ننه بابات بايد به مادرشوهرت زنگ ميزدن تسليت ميگفتن
ببخشید اسی ولی خانوادگی خیلی پررو و طلبکار هستین...
واقعا چرا باید واست سوال پیش بیاد ک شوهرت حق داره ناراحت بشه یا نه؟! خب معلومه باید ناراحت بشه،این نشون میده خودت هم دست کمی از پدرت نداری
من بودم دیگه به خودتم محل نمیدادم چه برسه خانوادت..به بابات چه ربطی داره اجازه نداد بری؟ مگه اجازت دست بابلته؟ پس چرا شوهر کردی؟
