میدونی اطرافیانم ب من چی گفتن
گفتن تو عقد ی ایه هس ادم خود ب خود عاشق میش...🥲🥲
گفتن عشقای الان هوس فقط
گفتن عشق ب وجود میاد بعدها تو زندگی ...
ب من گفتن سنت برای ازدواج رفت بالا
گفتن سن ی عدد
گفتن زن زایمان کن زودتر پیر میش
منم کور و کر بودم
ولی الان ک میرم باهاش بیرون معلوم از من بزرگتر
ایشون دوسم داشت و تقریبا باهمه خواسته هام کنار اومد خیلی هم پولدار بود ولی کنارش راحت نبودم برام غریبه بود حالم ازش بهم میخورد وقتی میگفت دوسم داره منم به اجبار میگفتم دوست دارم از خودم بدم میومد کنارش هیچ وقت نتونستم اون حس خوبه رو بگیرم اخرشم با بدبختی تونستم از دستش خلاص بشم بعد جدایی مون با اینکه مجدد ازدواج کرد بهم پیام میداد خیلی دوسم داشت برام گریه میکرد وقتی میخاستم جداشیم ولی من بازم دلم نرم نشد
ب من میگن دل یکی اینطوری میشکنی
ولی دل خودم چی؟؟!!!
من چی پس!!
من واقعا عقلم کار نمیکرد
بزرگتری م نبود ک قشنگ منو راهنمایی کن
نصف خانوادم ک گفتن پول داره خوب پسر کاری خوب
منم فک میکردم زندگی فقط خرج کردن مهم پول
ولی خو براش ذوقی ندارم
من چکار کنم
منم گناه دارم
سنی نداشتی
اتفاقا اطراف من برعکس میگن بهم دوست داشتن مهمه یه عنر زندگی میخوای طرف تحمل کنی به عنوان شریک زندگیت چیزی هم بعد ازدواج عادی نمیشه تازه اگه به دلت نباشه طرف هی در حال مقایسه کردن با شوهرهای اطرافیان هستی
در هر صورت هر چی خیره پیش بیاد انشالله براتون
تفاوت سنی زیاد واقعا اشتباهه
خودم تو همچین ارتباطی رفتم و اشتباه بودنش رو رر کردم تازه مال من ۱۰ سال بود
چه خبره ۱۴ سال
ادم قحطی بود زمین ۸ میلیارد جمعیت داره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز