عشق اول شوهرم امروز مهمونمون بود🥲💔

کی الان زنشه؟ تو

پس الکی فکرو خیال نکن

بعدشم اگه شوهرت هنوز احساسی بهش داشت هیچ وقت نمیگفت بهت و پنهونش میکرد 

عزیزدلم انتخابش شما بودین!!

اگ اون انقدی براش مهم بود ک ب پاش میموند این حرفا چیه

من و پسر داییم خیلییییی میخواستیم همو

ولی من از وقت نامزدیش حتی تو صورتشم صاف نگا نکردم ب حرمت خانومش ک نکنه بی اختیار نگام رنگ غم بگیره!!

شاید ایشون همدهمینقدددر برا شما ک همسر پسرخالش هستین حرمت قائل باشه

دیگ گذشته شما چون حس بدی داری بش فک میکنی نازش ساختگی و.. اس شاید

اینجورا که فکر میکنی نیست،  اون موقع که دختر رو میخواست به همین شب عزیز قسم هورموناش زده بود بالا،  الان شما خانومه شی،  شما چراغ خونه شی،  شما اولویت اول و اخرش هستی،  شما تکیه گاهش هستی همه چی شمایی 

قاطی نکن

بنظرم حق داری دلخور بشی.. اما واکنش شما همسرتونو پرو میکنه

میخواستم من بگم شما زحمتشو کشیدی گفتی💚💚💚💚

الکی حساس نشو

منم شوهرم تو بچگی عاشق دختر داییش میشه

ولی انقدر برا من بی اهمیته که خودشم تعجب کرده از این حجم بی خیالی من

تازه من بارها خونه خودمم دعوتشون کردم و واقعا برام مهم نیست

کی بهت گفت ؟

بیخیال بابا عشق اول چیه من اصلا یادم نمیادش چجوری بود کی بود بقول همسرم عشق اول مهم نیست عشق آخر مهمه که داری باهاش زندگی میکنی 

من تجربشو دارم هیچ حس خاصی به اون طرف نداره آدم بعد مدتی

مردها مثل ما دخترا نیستن... اکثرا وقتی ازدواج میکنند یا وارد رابطه جدیدی میشن دختر قبلی رو فراموش میکنند...البته حق داری حساس باشی ...اما وقتی خودش واست تعریف کرده یعنی واسه شوهرت تموم شده هست 

خب چرا بهت گفت عشق اولش دختر خالش بوده

هنوز دلش پیشش گیره 

ینی واقعا از منم حتی؟

چه بد نمیدونستم همچین حسی پیدا میکنین

منم عشق اول پسر عمه ام بودم و ده سال خواستگارم الان ازدواج کرده 

 ما با این عمه ام خوبیم خیلی رفت و آمد هم داریم پسر و عروسش هم هستن کلا اونجان یعنی الان زنش هر دفعه من برم خیلی ناراحت میشه؟؟ 🥲🥲

اونی که بهت گفته ، هدفش همین بوده 

زهر کردن زندگیت 

تو هم ضعف نشون نده 

تو فامیل مادرشوهرمن 

کلی دختر هست که یا میخواستن برن خواستگاری یا بحث عشق و اینا بوده...

اون اوایل که عیدنوروز بی پروا هی تعریف میکردن .میخواستیم فلانی رو بگیریم 

منم یکبار با دعوا گفتم خب میگرفتی 

چرا اومدی خواستگاری من 

چرا منو اسیر کردی 

به مادرشوهرم گفتم دیر نشده من میرم 

یکی دیگه براش بگیرین 

از اون موقع دهناشون بسته شد.