من و نامزدم یک سال با هم دوست بودیم و خیلی همو دوست داریم
امروز بحث سر طلا گرفتن و اینا شد که باید چنتا النگو بگیریم ایشون گفت من نمیتونم بخرم توانشو ندارم گفتم چرا از بابات کمک نمیگیری ؟گفت نمیخوام کمک بگیرم . گفتم ولی من میخوام حالا نمیگم هشت تا النگو اما چهار تا رو میخوام ایشون گفت نمیتونم و فلان من گفتم میخوام حتما چجوری برم جلوی فامیل آبروم میره و اینا ..
بعد برگشت گفت که من میخواستم برات بگیرم اما میخواستم امتحانت کنم که چقد باهام می مونی و تو چه شرایطی پشتمی که ناامیدم کردی من انقد روی تو حساب باز کرده بودم که فک میکردم با سرویس نقره هم با من ازدواج میکنی
الان نمیدونم واقعا مقصر منم ؟