خب داستان از این قراره پارسال رفته بودم برا رادیولوژی دندونام بعد رفتم اتاق نشستم رو صندلی دکتره اومد تو اولین بار که اون صفحه های مخصوص رو گذاشت رفت بیرون انگار خوب جا نیفتاده بود دهنم زخمی شد منم تحمل که کرده بودم چشام پر اشک شده بود اومد دید چشام پر شده گف وای باید میگفتی اذیتی
بعد انگار دومین بار یه مدل دیگه باید عکس گرفته میشد این بار خیلی وقت گزاشت برا گذاشتن صفحه ها فک کنم 5 دقیقه اینا طول کشید منم اولش اصلا نگاه یارو نمیکردم در و دیوار نگا میکردم که بزار احساس راحتی کنه
بعد گفتم بزار ببینمش قیافش چجوریه
آقا من همینکه چشاشو دیدم محو شدم انگار😐😂
فک کنم 2 3 دیقه بود به چشای طرف زل زده بودم اصلا نفهمیدم زمان چجوری گذشت
ولی حتما خودشم فهمیده بود خیلی زشت شدددد🫠😂
بعد آخه فاصله صورتمون در حد 5 سانت بود چش تو چش بودیم رسما🗿💔😂