بچه ها من چهار ماهه عقد کردم، انتظار داره برای رابطه بیاد خونه ی ما! میگه خونه ی خودمون نمیشه من از خانوادمو مامانم خجالت میکشم!! منم مامانم اجازه نمیده شب بمونه چون خونمون خیییلی کوچیکه و جا نیست واقعا.
خلاصه اصلا رابطه نداریم با هم مگه در حد اینکه تو ماشین ببوسه منو. همشم دنبال فامیل بازیه و به جای اینکه دوتایی بریم تفریح هی میگه بیا خونمون. منم مجبور میشم همون دو روز آخر هفته که تایم استراحته پاشم برم خونه ی اینا، جاریای فوضولمو تحمل کنم. بعدشم کوه ظرفا رو بشورم. مثلا دوران عقدمه. دیشب باهاش نرفتم بیرون چون حوصلشو نداشتم اصلا. بعد گفت ولی فردا پیش از ظهر میام دنبالت بریم خونمون...دوباره به خاله زنک بازی واااای من اصلا تحملشو ندارم دیگههههه