بحث ازدواج شد مادرم گفت باید ازدواج کنی یک پنج شیش سال دیگه منم گفتم نمیخوام ازدواج کنم گفت یعنی چی میخوای تا عمر داری بشینی ور دل ما؟ پیر دختر میشی من گفتم خونه مجردی میگیرم یجور بد نگاه کرد که نگو انگار مثلا میخوام چیکار بکنم بخدا دلم میخواد خونه مجردی بگیرم از سرکار اومدم بگیرم بخوابم یجای ساکت بدور از جنگ و دعوای خانواده من نه اعصابی برام مونده نه روانی از عالم و آدم من ضربه خوردم حتی از خانوادم (نمیخوام بازش کنم) بی حس کاملم زخمام خوبم بشه به هیشکی اعتماد ندارم بعد برم ازدواج کنم؟ دوست دارم تا زمانی که میمیرم تا توان دارم سینگل بمونم چون نه انرژی خودمو دارم نه انرژی دارم به کس دیگه برسم هیچوقتم نظرم عوض نشده و نخواهد شد برعکس هروقت به ادما نزدیک شدم اسیب دیدم همیشه تو تنهایی خوشحال بودم
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره