2777
2789
عنوان

دوستانی که تایپک ماورا اطبیعه و از این حرفا میزنین بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 653 بازدید | 94 پست
من نکرده گرفتار شده بودم🤣😂ببین من چی بودم

وایییی😂💔

من چندین بااار میخواستم از ینفر که سردرمیاره بپرسم راجع به فرکانساییی که مدیتیشن میکنم باهاشون باور میکنی نمیشد؟ 😂

خداروشکر زود فهمیدم خبردار شدم😂😂

Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

با مدیتیشن؟😐چه دل و جراتی داشتیمن دیگه سمت خلسه نمیرم 😑🌹

ممن دیگه تهش بودم😂😂😂نمیدونستم بحث اینه فکر میکردم آرامش بخشه مثلا انرزی میده

فرض کن برنامهه یه فرکانسی داشت برا خواب منم بدبخت خوابم نمیبرد باهاش میخوابیدم

😂

اینقدر تباه

Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙

الان اینو خوندم شوهرم بغل دستم خوابیده بود یهو پاشد نشست زل زد تو چشمم گفت سلام بعد گرفت خواهید برگا ...

نترس دختر😂😂😂بگیر بخواب چیزی نیییست

یه صلواتی چیزی بفرست 

من خودم این مدت اینقدر ترس ورم داشته پنج تا قرآن گذاشتم رو تختم اومدم تو هال خوابیدم 😂💔

Don't regret having a good heart All good things come back and multipy🌱🌙

حالا بچه ها اگه خدای نکرده یکیشونم اومد اصلا به روی خودتون نیارین ک ترسیدین ضایع میشن میرن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
از اسم خدا میترسن

اره و از حضرت علی

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز