2777
2789
حالا کافر نشی🤣 هیچ غلطی نمیتونه بکنه نترس چون شخصی چون من برات دعا میکنم امشب ! ☺️

شوهرمو اذیت میکنن 

چون اون خودشم خیلی در مورد این چیزا میخونه 

قربونت برم 

ممنونم از دعاهاتون 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

چه وحشتناک

اره خیلیم نادره

بعضیا حتی بوی فساد جسدشونم حس میکنن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
مور مورم شد

ببخشید🤍

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
اره باورمیکنم خونتون رو نمیتونین عوض کنین؟؟؟

اون خونمونو عوض کردیم 

ولی انگار به خونه نیست 

الان بچه ج... ها راه میرن 


گفتم که پیش شوهرم یهو شدید میدوه انگار 

بخدا شوهرم قوته قلبه اصلا نمیترسم


یبار پسرم عمل داشت شوهرم شب پیشش تو بیمارستان موند 

من اون شب انگار تو برزخ بودم از ترس فقط داشتم گریه میکردم اصلا نخوابیدم 

نه عزیزمچه حرفیه کلی دوس دارم این حرفا

بهش میگن توهم کوتارد

اگه دوست داری دربارش سرچ کن

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
اون خونمونو عوض کردیم ولی انگار به خونه نیست الان بچه ج... ها راه میرن گفتم که پیش شوهرم یهو شدید می ...

من یبار پیش دعا نویس رفتم بخاطر مشکلات زیادی ک داشتم و بدنم کبود میشد خودبخود،دعانویسه کتاب نداشت فقط تو صورت آدم نیگامیکرد همچیو میگفت الغیب، بهم گفت تو بچگی رفتی زیر درخت جن گرفتنت، براهمونه اینجوری شدی،گفت باید بیاین پیش دعانویس کاربلد تا از بدنتون خارج شه وگرنه با قرآن خوندن حل نمیشه،آخه من بهش گفتم هزارتا چله و سفره و ختم گرفتم درست نشد ک نشد،میگه با اون قرآن خوندنت بیشتر سنگینی میاوردی ب خونت.والا نمیدونم راست می‌گفت یا نه.

آخه یجوریه باشه کلی میگم من اون موقع بچه شیر میدادم تو اتاق با بچه بودم شوهرم تو هال میخابید من خواب ...

سلام برای منم اتفاق افتاده من یه مدت حس میکردم از سقف چیزای سیاه آویزونه دو سه بار بیشتر اتفاق نیفتاد ولی اولین بار که دیدم واقعا از جام پریدم که شوهرم گفت چی شده بهش چیزی نگفتم ، گفتم شاید اشتباه میکنم ولی یبار که خواب بودم تو اتاق بچه ها، اتاق بچه ها کوچیکه جوریه که میخوابی پات به دیوار نزدیکه ، من خواب بودم یهو انگار که از یقه ی لباسم منو بکشن کشیده شدم فقط یه آن چشم باز کردم دیدم روبروی دیوارم با دیوار اندازه ی بند انگشت فاصله داشتم خدا میدونه چقدر ترسیده بودم برای کسیم تعریف نکردم 

سلام برای منم اتفاق افتاده من یه مدت حس میکردم از سقف چیزای سیاه آویزونه دو سه بار بیشتر اتفاق نیفتا ...

وای مطمئنی خواب نبودی؟ بعد چیشد؟

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
من یبار پیش دعا نویس رفتم بخاطر مشکلات زیادی ک داشتم و بدنم کبود میشد خودبخود،دعانویسه کتاب نداشت فق ...

منم بدنم خیلی کبود میشه 

رو شکمم انگار مکیده شده و بازوهام 



و اینکه تا حالا دوبار خواب دیدم ج.   ن داره باهام رابطه ج ن س ی برقرار میکنه و بشدت میلرزم طوریکه شوهرم بیدارم میکنه و خیس عرقم

داداشم میگه بچه بودم شب خونه ی مادربزرگمون خوابیده بودیم میگه تو اشپزخونه یه سایه ی سیاه هندسی دیدم

بهش میگم ساله ی میله ها بوده میگه نع چندضلعی نامنظم بود شکلش

چی بوده یعنی؟

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
من یبار پیش دعا نویس رفتم بخاطر مشکلات زیادی ک داشتم و بدنم کبود میشد خودبخود،دعانویسه کتاب نداشت فق ...

قرآن بهترین درمان‌ه

بمن یه استادی چند تا راه حل قرآنی داد

یکیش این شبا با صدای بلند سوره ج.ن رو میخوندم 

میخوندم مو به تنم سیخ میشد 

ولی میخوندم 

یه دعایی هم  بود از امام صادق رسیده بود .اونو بالا سر شوهرم میزدم 

کلا ولش کردن خداروشکر 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز