تازه زایمان کردم مادرشوهر و خواهرشوهرا اسیرم کردن بیاین

وای چقد دوس دارن بچه ات رو😍😍🥰🥰🥰

ولی حق داری خسته میشی لامپا رو‌خاموش کن پرده ها رو بکش بگیر بخواب درو‌باز نکن تا شب شب یه ساعت دوساعت با خودت ببر بالا برگردون

موقعی کار داری و میری بیرون هم پس قاعدتا نبایستی اونا بچه تو نگه دارن 

اگه اینگونه نبود تو الان ارزو داشتی یکی بچه تو نگه تو دو ساعت برا خودت باشی

اونم اوایل 

من یادمه تا سه ماه بعد زایمانم هرچقدر میخابیدم خستگی از تنم در نمیرفت

در واقع من ۲۴ساعت مواظب بچم بود 

حتی مادر خودم کمکم نکرد 

دلش نسوخت برام 

وای یادم اومد باز 

چطور تونست 

نگفت این اولین باره این روزا رو تجربه میکنه 

زمان قدیم فرق میکرد خیلی مادر حق داره برای بچه اش تصمیم بگیره تا وقتی سنش کمه و اینکه چرا من خیلی از عمو ها و پدربزرگا رو‌ دیدم همون دوره قدیم ک بچه فحش میداد عمو ذوق میکرد و می‌گفت دوباره تکرار کن 

خوب گفتی منم نظرم این بود

یوقتا ک امکانش باشه بچه رو میبرم،  اگرم نباشه حدالامکان بیرون نمیرم.  بخدا تا دوماه و نیم بعد از زایمانم هیچ جا نرفتم،  اگرم برم ترجیح میدم بچم یا کنارم باشه یا پیش مادر خودم

کار خودت اشتباهه حتی ی لحظه هم نباید بچتو بدی نگه دارن 

وقتی بچتو میدی میسپاری خودشو مسئول و صاحب بچه میدونن بخدا پسرم ۵ ساله ۱ ساعت مادرم یا مادرش ندادم نگه دارن

یا بچتو موقع تفریح پیش خودت نگه دار یا اینجور مواقع ناراحت نشو! نمیشه هر وقت شما دلت خواست نگهش دارن هر وقت اونا دلشون خواست تو ناراحت بشی

به نظر خودت منطقیه واقعا؟

هیچم فرق نکرده. بعضی پدر مادراهم فحش میدن شما داری استثنا رو میگی من کل رو میگم مامان منم بچه های داداشم نگه میداره 

منم دوتا بچه دارم اتفاقانم الا کوچکه دو ماه نیمه و بزرگ دوسال نیم مادر شوهرم کلی التماس میکنه این بزرگ بفرستم اونجا نمیزارم خیلی محترمانه میگم با خودم میاد با خودم میره میگم یه دقیقه هم نمیدم اونا دور هستن از ما واسه این زایمانم پیشم ممیوند یه روز بلند شده بود بچه مو برد بود خونه خودش یک روز نیم پیششون بود هی الکی میگفت میفرستم نمیفرستاد بچه م وحشت کرده بود الان فکرش میوفتم میخوام گریه کنم

ببین عزیزم هر وقت گفتن رودربایس نکن وقتی خواب بود بگو خوابه بیدار بشه خودم هم میام بعدشم اگه هم خواب نبود هرکاری داشتی بزار و خودتم برو اگه کاریم داشتی کالسکه بگیر بچه رو هم ببر

آره سخته ولی بخاطر سردی هوا مجبوری،  من جوووری تو  خونه بودم ک اشک میریختم و التماس میکردم یکی منو ببره بیرون، ولی بازم بخاطر بچم نمیرفتم،  خریدا هم همیشه با خودم بود ولی این تایم شوهرم انجام میده 

نهایتا در حد یه دور دور با ماشین میریم بیرون اونم کوتاه

مجبورم خواهر،  تا عید ک هوا خوب بشه این سختی رو داریم

من اتفاقا کل رو میگم شما استثنا رو میگی بچه باید پیش مادرش باشه و هفتی یکبار دوهفته ای یکبار پیش خانواده پدر چی و مادری بره ن اینکه دم ب دقیقه پشت در بیان بچه رو بده ببریم بالا آرامش بچه رو بگیرن من کاری ب مادر شما ندارم پس نیازی نیست حمله کنید 

عزیزم اون موقع که بچه رو میذاره پیش مادرشوهر ارامشش گرفته نمیشع؟اون موقع به مادر نیاز نداره؟