سر یه موضوعی،هی بحث کردیم من ناراحت شدم جلو دوستام
خیلی حرف بدی زد و ناراحتتون کرد تو مغازم جمع بودن
خودم بزور برده بودمشون
بعد شوهرم یهو رسید گفت بلند پس،چی به من میگی،بیا پاتوق درست کردی
منم آب شدم تو زمین دوستامم بیچاره خجالت کشیدن رفتن
آنقدر ناراحت شدم حالا پرو اومده خونه میگه مگه چی گفتم چیز خاصی نگفتم منم حسابی باهاش حرف زدم به دعوا و ناراحتی.یهو عصبی شد اومد سمتم هی تهدید تهدید ک میزنم منم قاطی گرده بودم بچمم طفلی تو اتاق فرستاد
هیچی دیگه یهو پشت مادر خواهرش درومد اون وسط منم فحششون دادم از شدت عصبانیت بدتر عصبی شد ب پدرم فحش داد منم باز مادرش
بعد دیکه آوند سمتمو زد تو سرم و هی گفت ازن بدم میاد طلاقت میدم.هیچ وقت اینجوری نبوده تو این ده سال اولین باره
الانم پیام داده برو بمیر منم گفتم الان قرص میخورم گفت بخور مهم نیست
واقعا چشه هزارتا حرف زد برا اولین بار بهم گفت خیلی زشتی و سیاهی خودت نمیفهمی میزم از زندگیت سگم نگاهت نمیکنه تا دیگه تو باشی ب مادرم حرف نزنی