طفلی ۱۲سالشه،خیلییییی تروما داره،خیلی،روزای خیلی سختی گذرونده،از وقتی ۲سالگیadhdداضت درمانش نکردن،الان هن adhdداره،هم اضطراب،هم اعصابش خیلی بهم ریخته،بچه از 9سالگی فکر خودکشی داشت..الانم که خانواده طردش کردن،به خاطر اعصابش،به خاطر اینکه حقشو میخواد،به خاطر اینکه نمیترسه....خیلی باهاش بد رفتار میکنه بابام،خیلی اذیت میشم براش،میترسم مثل من بشه وقتی بزرگتر شد،مثل من کلییی بیماری روانی داشته باشه،مثل من هرروز خودکشی بخواد،میترسم...الان بچست،الان میتونم کم و بیش بهش امید الکی بدم،الان میتونم بهش انگیزه بدم،یکم بزرگتر شه خودش واقعیتو میفهمه،اونموقع دیکه حرفامو باور نمیکنه....
الهی بگردم که انقد سختشه....
خدا میدونه تنهااا دلیلی که الان زندم آجیمه،وگرنه تاحالا صد بار مرده بودم