دو سال پیش بود اتفاقی یه قسمت از اون برنامه رو دیدم که از کما برمیگشتن و ..
بعد آقاهه گفت این خاطره رو برا اولین بار دارم تعریف میکنم و غیر از زنم هیچکی نمیدونه
بعد گفت خانم بچه هاش مسافرت بودن یه زن جوون خوشگل و..برا شیرخشک بچش به این آقا التماس میکنه اونم بهش پول میده خانمه میگه هر جور بخوای برات جبران میکنم مرده هم میگه من کاری بهت ندارم بعدم تا چند سال بدون چشم داشت خرج زنه و بچشو میده تا بعد یه ارث فکر کنم گیر خانمه میاد و میگه نیاز مالی ندارم
بعد دیگه وقتی میره کما بخاطر همین کارش بخشیده میشه و برمیگرده..حالا بنده خدا چشم سومش که باز نشده بود ولی اینطور براش جبران کردن