بنظرتون چیکار کنم شوهرم میگهمن اصلا راضی نیستم خواهرت بیاد اینجا مهمونی نامزدیشو بگیره خواهرمم خونه خودشون و مامانم خیلی کوچیکه ساید در حد یه میوه و شیرینی و چای خوردن باشه اگه بگم به خواهرم دیگه اسممو نمیتذه و همه ی مراسماش دعوتم نمیکنه دیگه دلمم براش میسوزه چن ماهه مامانم گردن اون خواهرمه پدری هم نداریم بهش تکیه کنیم شوهرمم از یه احاظ حق داره میگه اونا وقتی که تو بهشون خیای احتیاج داشتی نبودن راستم میگن بارها با خواهرای دیگم جم شدن منو تنها گذاشتن خیلی وقتا ناراحتم کردن بچمو ناراحت کردن خونه من از همشون بزرگتره و خواهرم الان میگه من دوس دارم خونه شما باشه نامزدیم از صبح ده بار پیاممو نوشتم پاک کردم دلمم نمیاد دلشو بشکنم چیکار کنم 🥺🥺😔کاش بدی ادمارو فراموش نمیکردم شوهرم راس میگه این خواهرم کلا خیلی پر تنش و استرسی هستش میاد ارامش خودمو خونوادمو کلا میگیره شوهرمم باهاش لجه میگه میبینمش فشارم بالا میره فقط واسه این خواهرم اینجوریه
یادت باشه تو این دنیا هیچ چیزی از هیچ کسی بعید نیست... اگر مادر شدی یادت نره اول تو باید شاد و قوی باشی تا بتونی شاد بزرگش کنی یک بچه از همون روز تولدش نگاهش به خنده های مادرشه نه رنگی بودن اتاقش... شوهر خدا نیست نون شبت گرو اون نیست پس از سر ناچاری کنارش نمون اگر حرمت گزار نیست .
ولی اختلافات کوچیک همیشه بین خانواده ها هست کینه ای بودن خوب نیست اگر مساله ای هست همون موقع با صحبت کردن حلش کنید که بعد ار چندسال هنوز تو دلتون نمونه!
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
برگزاری مراسم، قطعا فقط چند ساعت حضور مهمان ها نیست. حرف همسرتون درسته ولی شاید کار درست این باشه که اجازه ی برگزاری مراسم و بدید. با همسرتون دوباره صحبت کنید و امیدوارم راضی بشن.