همین خانوم بی معرفت آخرین محبتی که کردم بهش
آنچنان تولدی براش گرفتم که تا دو هفته همش استوری میکرد و ذوق میکرد و منم قلبا خوشحال بودم که خوشحاله
انتطار جبران واقعا نداشتم چون اعتقادی به جبران محبت ندارم
ولی از اینکه مسخرم کنن بخاطر خوبی هام و محبتام بحال مرگ بیزارم
روز تولدم شد
وویس داد با جیغ کل زد
گفت تولدت مبارک
من نه معرفت تو رو دارم نه حوصله سوپرایز
در حد همین وویس پذیرا باش
و بلند شد رفت شهرستان خونه مادرش