ازخودتون اطرافیانتون
بگم‌میترسید
با اجازه اسی بچها بیاید تایپک اخرم نصف شبی خوشحال شیم
وای آخجون
میگم الان
کدومشونو تعریف کنم
ی جن زیر تختمه
مادربزرگم فوت شده بود
شب نمیدونم چندم بود رفتیم سرخاک دعا بخونیم
شمع روشن کنیم
اخرش ک وسایلو جم کردیم من موندممممم دیر تر رفتم تو ماشین
یهو دیدم یکی نشسته جفت قبر
صداا کردم فکر کردم فلانیهههه اصلا حرف نزد
روشم نشونم نداد
گفت برووو بروووو
جن بود فکنم فرار کردم
شوهر عمم از خونشون داشته می‌رفته یه شهر دیگه بعد دم راه ماشینش خراب شده تو نگو نزدیک قبرستون خراب شده حدود ساعت ۲ شب بعد گفتش که به مرد قدبلند سرتا پا مشکی با موهای زولبده آمده جلوی ماشینش
یه شب تو اتاقم تنها خوابیده بودم هنزفری تو گوشم
تو گوشیم بودم
بعد یع مدت حس کردم صندلی میز تحریرم داره تکون میخوره
اولش بیخبال بودم بعد دیدم نمیشه انگار دائم یچی میبینم
گوشیو گذاشتم کنار واضح تر شد
دیدم یه چیزی شبیه یه دختر با موهای خیلی ژولیده رو صندلیم نشسته
پشتش به من بود فقط موهای ژولیدش مشخص بود
خیلی وحشتناک بود نفسم بالا نمیومد حتی جیغ بزنم
خاطرترسناک اینه که من دلم خیلی گرفته حالا بدون شوخی روستا متروک کرمان نر دید
آدمای اطرافم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز