ما زمان داشنگاه باهم دوست بودیم ولی بعدش یه اصرار مامانم با پسر عموم ازدواج کردم و بچه دار شدم شش ماه پیش دخترمو از دست دادم تو تصادف از اون موقع همش پیشمه و حواسش بهم هست قبلا هم مامانشو دیدم چند بار گفت کی بیایم و اینا من چون خیلی شرایط روحی خوبی ندارم چیزی نگفتم الان پیام داد گفت میخوام مزاحم بشمم چی بگمم گفتش شماره مامانتم بده