حرفت منو یاد یه خاطره تلخ انداخت
بابا بزرگم کلیه ش از بین رفته بود سنشم بالا بود
بعد خونه بود هنوز
مامانم و خالم پاشدن فرشارو شستن و خونه تکونی کردن فرش هارو روی دیوار پهن کردن خشک بشه
یهو حال بابابزرگم شبش بد میشه میبرنش بیمارستان
مادربزرگم زنگ زد ب مامانم گریه میکرد گفت بیا فرشارو بندازیم تو خونه
مامانم بیمارستان بود
با گریه داشتن فرشارو پهن میکردن
چقدر زوز بدی بود
در عرض چند روز فوت شد سال ۹۹
لطفا براش فاتحه بفرستید🤍