اگه قرار باشه برید به گذشته و با بچگی خودتون حرف بزنین..
چه نصیحتی بهش میکنین؟!
خودم بهش میگم: هیچوقت زندگیت رو صرف بزرگ شدن نکن و اولویت خودت باید خودت باشی حال خوب خودت
میشه واسه حاجتم ی صلوات بفرستی ممنون
میگم دوتا از عمه هاتو ندید بگیر بچه
بهش میگم...
بهش میگم...
بهش میگم فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه بچه جان، یدونه میزنم پس کلش صدا تراکتور بده.
تو کار مامانت دخالت نکن هیچ حرفیو ب هیچکی نگو زود ازدواج نکن تا میتونی خوش بگذرون ک تو دلت عقده حسرت نشه
عسل جان عزیزم قربانت شوم
لطف کن به حاشیه اهمیت نده بیشتر کسایی که اذیتت میکنن ارزش حرص خوردن ندارن بهشون میخندی تو فقط رو درس و زندگیت تمرکز کن و سلامتت
بهش یاد میدم زیر بار حرف زور نره.دلش زود ازدواج کردن نخواد
بهش یاد میدم محکم باشه.حق خودشو بگیره.
بغلش میکنم بوسش می کنم میگم غصه هیچی و نخور همه چی گذراست تا می تونی شاد باش شادی کن از زندگیت لذت ببر.به آینده فکر نکن.تا می تونی بخند.به کار بزرگ ترا کار نداشته باش.فقط بخند و شاد باش از ته دلت
درس بخون
نمیدونم تا حالا بهش فکر‌نکردم ولی به نظرم میگم هیچوقت از خدا نخواه که بزرگ شی اخه تو دنیای بزرگسالی هیچ جز غصه پیدا نمیشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز