دیدم یه خانمی تایپک زده منم یادش افتادم
من اون موقه ها ۱۵ سالم بود و اونم ۱۶ سالش سرمون کم بود ولی عاشقش شدم هیچوقت نفهمیدم اول من عاشق شدم یا اون خلاصه بگم من پیشنهاد دادم چون معلوم بود دوسم داره😁 اون شب خوب یادمه عروسی یکی از فامیلا بود ۲ آبان بود من انقد دستام میلرزید پسر دایم بود همیشه یه جا قرار میزاشتیم کار بدی نمیکردیم😂 فقط همو نگاه میکردیم و خنده میکردیم ( چه مسخره)
ما نامه بازی میکردیم و خیلی دستخطش بد بود کاش یکی از نامه هارو داشتم ولی حیف
یه بار مهمونی بود من رفتم تو آشپزخونه اونم آمد و داشتیم میخندیدم که دختر خالم امد😂🥲 اونم راز داری کرد نگفت من زیاد قهر میکردم یعنی سر کوچک ترین چیز قهر بودم و این خیلی بد بود چه اذیتش میکردم بعضی وقتا بعد از مدرسه منو با موتورش میرسوند خونه خیلی خوب بود بهترین دوران بود😂 البته مامانم خبر داشت
من نمیخوام بگم چجور جدا شدیم ولی باید بگم الان دیگه هیچی از اون روزه جز موتور نیس