من بخوام از خودم بگم عاشق عموی شوهرم شده بودم اون یه سال از من بزرگ تر بود ولی من تو 13 سالگی نمی‌دونستم عموم میشه اونم میدونست ولی چیزی نگفت خلاصه 4 سال با هم بودیم که آخر سر فهمیدم عمومه چون تموم اعضای خونه اونو به اسم صدا میزنن فکر کردم پسر عموم که فوت شده میشه باورتون میشه اینقدر خر بودم وقتی فهمیدم 😂😂 که اون به من محرمه شکست عشقی خوردم
البته من الان ازدواج کردم خدارو شکر شوهرمم دوست دارم اونم الان دنبال زن میگرده
اینم بگم پدر بزرگم 4 تا زن داشت که این عشق ممنوعه ما حاصل زن چهارمشه😂😂
من خیلی دختر رویایی و پرنسسی بودم، عاشق داستان سیندرلا و سفید برفی و پری دریایی از بچگیم، سطح فهمم بالا بود😂 توی پیش دبستانی خیلی ام ناز نازو بودم، کلاسمون مختلط بود، همه پسرا بهم میگفتن تو خیلی خوشگلی، یروز یکیشون اومد بهم گفت تو خیلی خوشگلی، بزرگ شدم باهات ازدواج میکنم😂 بعد بهم یه حلقه پلاستیکی آبی داد، منم رفتم پرتش دادم همون روز، بعد یکی دیگشونم روز بعد گفت من خیلی دوست دارم به کسی نگو، یه گیر سر قرمز بهم داد اینو نگه داشتم ولی کلاس اولم کادو دادمش ب دوستم، اصلا باورم نمیشه این قضایا توی 6 سالگیم اتفاق افتادن الان روم نمیشه تعریف کنم 😂 اسماشونم یادمه اولی امیر محمد بود دومی ایلیا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز