2777
2789
عنوان

بچه ها چیکار کنم

156 بازدید | 18 پست

سلام بچه ها

من هشت ماهه باردارم.

اما برای زایمانم هیچ کسی رو ندارم.

خانواده شوهرم که ایران نیستن اصلا.

خواهرم از بچگی با من‌تو رقابت بود و همیشه بد منو به مامانم میگفت. و دع ای مارو مینداخت.الانم باز مامانمو پر کرده و انداخته به جونم و دیروز طوری مامانم سر هیچ و پوچ فحش داد و از خونش. با شکم پر بیرونم کرد.باز سرحرف های خواهرم.

من موندم تک و تنها و زایمانی که پیش رومه.

خدایا چیکار کنم دارم دق میکنم

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

بیمارستان خصوصی برو اتاق بگیری شوهرت میتونه بیاد. یا یه نفر بگیر بیاد بالا سرت یا دوست رفیقی کسی ندا ...

شوهرم عزیزم چون بچه خیلی کوچیکه جرعت نمیکنه دست بزنه. خودش میگه من تا دوسه ماهگی میترسم بردارم بچرو.

خاله هام هستن اما چون خواهر مادرامن.دیگه نسبتا اخلاقاشون مثل مامانمه

اوناهم براشون مهم نیست. و سوای اون هرکدومشون شوهر و بچه دارن.درگیر خونه زندگیشونن.نمیتونن چندروز پیشم باشن.

یکیشون که یکمی باهام صمیمی تره، خودش بچه کوچیک داره 

بدتر از همه اینا اینکه مادربزرگم میگه مامانش بره پیشش. چرا شماها خودتونو قاطی میکنین .بماچه.

خب اونم مادر همین زنه دیگه. یعنی مادر مادرم.

دیگه بریدم بخدا 

پرستار بگیر

خب پرستار میتونه خوب به زن زاعو برسه.

کاچی و اینطور چیزا درست کنه

بعدم یه غریبه تو خونه

نمیدونم چطوری میشه

میترسم دست پاک نباشه

یا دلسوز نباشه و یا بلد نباشه زیاد چیکار کنه

تازه رسیدگی به بچه هم هست

مامانت میاد نگران نباش نیومد هم پرستار بگیر

نه خیلی کینه ایه 

تازه خیر سرش طبقه بالای خونه ما زندگی میکنه

اما دوسال باهام قهر بود و حرف نمیزد

چون خواهرم مدااااااااام پرش میکرد

حتی بعد دوسال که باهاش اشتی کردم

وقتی یبار گوشیش دستم بود

خواهرم پیام داد

بعد تو پیامای خواهرم

برای زمانی که قهر بوم با مامانم

دیدم نوشته تو برای خواهرم اینکارو کردی اونکارو کردی

منو ول کردی

منو فلان کردی

دیدم من دوساله قهرم اما این هنوز داره از من میگه و  مامانمو پر میکنه .

خدایا همچین خواهریو نصیب هیچ بنده خدایی نکن.

الانم شوهرم ماموریته و من تو دوطبقه تنهام.

مامانم از حرصش انداخته رفته خونه مادرش که من تنها باشم و بترسم و تکون لرزه بخورم. ای خدا این چه مادرو خواهری بود نصیبم کردی آخه. خدایا خودت کمکم کن 




نترس خدا بزرگ تر از تمام پدرمادرا و انسانهاست

برام  دعا کن عزیزم.

تو مدت بارداری چندین و چند بار مامانم با حرفاش اشکمو در آورد. هی با چشم پراشک برگشتم خونم و چیزی نگفتم.

همه و همه برای این بود که دم زایمانم یه دعوایی درست کنه و نیاد.چون موقع بچه اولم هم همین کارو کرد و مادرشوهرم اومد چندروزی ازم مراقبت کرد بعدم دید مامانم اصلا برو خودش نمیاره

اونم گفت بمنچه مامانش بیاد

یه دعوایی انداخت و رفت خونش.

من‌ موندم و سزارینم و بچه چند روزه.

آخرشم با لج و لج بازی مادرم و مادر شوهرم

انقد بین من و شوهرم اختلاف افتاد که باعث شد جدا بشم و بچم سالها ازم دور باشه.

الان که دوباره ازدواج کردم باز همین داستان سرمه.

تازه مامانم برداشته به شوهرم پیام میده و از من بد میگه و منو پیشش خراب میکنه که دعوای مارو بندازه و حرصشو خالی میکنه.وقتی هم دید شوهرم میگه مامانجان من بودم و شنیدم چیا گفته شد و دیدم خانومم هیچ بی احترامی به شما نکرد.

وقتی دید شوهرم از من دفاع میکنه اونم با احترام کامل مامانجان مامانجان میکنه و حرف میزنه

وقتی مامانم دید نمیتونه شوهرمو پر کنه

باز شروع کرد به بدو بیراه گفتن به شوهرم که خفه شو دهنتو ببند و فلان.

خداوکیلی درسته یعنی دامادتو پر کنی که دختر حاملتو دعوا کنه.

وقتی هم ببینی نمیشه

شروع کنی به بد و بیراه گفتن به دامادت.

انگار نه انگار این شوهر دخترته.

 بابای نوته .

اون یکی رو که بهم زدی همه چیو .حسرت دیدن بچم به دلم گذاشتی.چون اصلااااا راه ندادی حتی برای یروز بچمو تو خونت

منم هیچ پشتوانه ای نداشتم که بتونم بچمو بگیرم و برم اونجا

این شد حسرت دیدن بچم پیرم کرد.

باز نوبت این یکی دامادت و این نوت شد.

خدایا اگر من قراره یروزی همچین مادری برای بچه هام‌باشم

منو بکش تا بچه هام و نوه هام انقد بدبخت و عصبی نشن بخاطر اخلاقا و رفتارای من

عزیزم برات ناراحت شدم. الهی که صحیح و سالم فارغ شی

ممنون عزیزم. 

توروخدا برام دعا کن.

میترسم نتونم‌ از پسش بربیام.

خیلی نگرانم.

تازه یه سری داروگیاهی هم برای زن حامله میگیرن که وقتی فارغ شد بخوره. نمیدونم میگن دوای زاچی یا چی

اوناروهم نمیدونم اصلا چی هست که برم بگیرم آماده باشه

درکت میکنم منم زایمانم تنها بودم

عزیزمان  میشه بگی چیکار کردی.

یعنی از بیمارستان که اومدی خونت خودت بودی و نی نی؟؟؟؟

خب چیشد چطوری گذروندی؟؟

میشه بمنم‌بگی ،یکم‌ استرسم کمتر بشه و بگی باید چیکار کنم

نه خیلی کینه ایه تازه خیر سرش طبقه بالای خونه ما زندگی میکنهاما دوسال باهام قهر بود و حرف نمیزدچون خ ...

برو ی جا دیگه زندگی کن نمون پیششون واس توم خدا بزرگ الکی خودت اون بچه رو اذیت نکن با فکر به اونا 

عزیزمان میشه بگی چیکار کردی.یعنی از بیمارستان که اومدی خونت خودت بودی و نی نی؟؟؟؟خب چیشد چطوری گذرو ...

اره بیمارستان مادرشوهرم با صدتا منت اومد هیچ کاری هم نکرد خودم بچمو شیر پوشک میکردم راه رفتم بدون کمک سزارین بودم. از یه هفته قبل زایمانم چند نوع غذا درست کردم فریزر کردم برنج خورشت های مختلف ۷ ۸ نوع غذا  بعد اومدم خونه مادرشوهرم رفت خونش تا چندروز همون غذا رو داغ میکردیم میخوردیم بعد هم شیاف دیکلوفناک میزدم دردام کمتر بشه کارام یواش یواش میکردم سعی کن برا بعد زایمانت غذاهای مقوی بخوری مثل حلوا یه روز قبل زایمانت درست کن بگذار یخچال اومدی خونه گرمش کنی بخوری جیگر گوشت جوجه زود زخمات خوب میشه رو تخت یا مبل بخواب که بهت فشار نیاد کم کم راه میافتی دیگ 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792