2777
2789
عنوان

من یک زنم در سخت ترین روزهای زندگیم

210 بازدید | 21 پست

سلام دوستان 

خیلی با خودم کلنجار رفتم که تاپیک بزنم یا نه 

من وشوهرم 9 سال اختلاف سنی داریم دنیامون با هم خیلی فرق داره 

من ی ادم شاد و اکتیو ام ک دنبال تفریح مسافرت خوش گذرونی ارتباط با بقیه مهمونی ام نه که همیشه بصورت معمول دوست دارم حرف بزنم در مورد اقتصاد اجتماع سیاست 

نه ک خیلی برون گرا باشم درون‌گرا ولی بشدت شاد

شوهرم ی ادم خشک وجدی حالت‌هایی از اول شبیه افسرده ها داشت کارش بشدت پرمشغله همیشه سر کاره وقتیم میاد گوشی دستش میگیره کم حرفه اهل مسافرت نیست اهل تفریح نیست برای مهمونی اقوام باید چقدر حرف بزنی ک بیاد بیشتر وقتا اخم کرده ی چیزایی هم هست نمیخوام بگم

فقط دنبال اینه خانوادش از دستش راضی باشن فقط وفقط بلده دوروز ی بار زنگ بزنه حال خانوادشون بپرسه 

اون اوایل خیلی خیلی سرویس میداد به خانوادش و خانوادش هم اهل رحم نبودن هر تعطیلی میشد زنگ میزدن ک بیا فلان کارو برامون بکن

برا همین ی مورد من آنقدر جنگیدم حرف زدم قهر کردم و تهدید ب طلاقش کردم ک کمتر شد 

خانوادش منو خودش رو اون اوایل مثل خدمتکار ونوکر وکلفتشون میدیدن 

من تحت فشارها از اول زندگی بشدت افسرده شدم من ک همه ب خوش اخلاقی و طنز وخوش خنده ای میشناختن کم کم از جمع فاصله گرفتم خودمو تو. خونه وروی تخت حبس کردم و شدم ی ادم فوق العاده افسرده 

مثل پیرزنه همش گوشه خونه بودم نه کاری نه هنری نه حتی اعتماد بنفس ی باشگاه رفتن داشتم 

من همون تو آشنایی فهمیدم افسردس به من نمیخوره ول به داداشم گفتم داداشم گفت تو ی ادم شادی اکتیوی ایم آدم توروافسرده میکته

ولی به خانوادم گفتم، گفتن تو خودت اخلاق نداری هیچیش نیست ولی حرف بارم کردن ومنجر به دعوا شد

خانوادم برای طلاق اصلا. پشتم نیستن 

نمیدونم چیکار کنم تو اولین اقدام میخوام برم بلیط مشهد بگیرم تنهایی برم مشهد یکم اونجا حرف بزنم دلم سبک شه 

بعدشم برم بخونم برا آزمون‌ استخدامی چیزی ک بتونم هر جور شده مستقل بشم و بتونم اگه خواستم جدا شم دستم بازتر باشه 

ولی تحمل این زندگی خیلی سخته برام😭

هرکی شوهرمو میبینه میگه وای چقدر آرومه فلانه ولی وقتی آدم درک نشه وقتی چند سال افسردگی داشته باشی به چ دردت میخوره مگه فقط به اینه ک دست بزن داشته باشه بددهن باشه همینکه من هیچ وقت شاد نبودم ینی مشکل داره دیگ 

 

اون آروم نیست افسردس گوشه گیره 

بنظرتون چیکار کنم 

افسرده و گوشه گیر نیس

شما برون گرایی ایشون درون گرا 

دو جبهه مخالف با همدیگه اید

نَ همتا جون هستم و نَ ۲۲ سالمه😁   این کاربری سابق یکی از دوستانم بوده که به من واگذار شده😇   یه بیوگرافی کوشولو از خودم یک عدد دختر مهربون☺ منطقی📚  پرانرژی😍💪 چشم درشت و قهوه ای ابرو کمون ماه پیشونی قد بلند🙃 اینجانب دارای یک عدد همسر میباشد💍🫦🫀درخواست از جانب هر مذکری ممنوع🤡 رسالت من باشگاه رفتنه😎  سعی من براینه که لبخند از رو لبم کنار نره چون معتقدم لبخند من نه تنها به خودم حتی به اطرافیان هم انگیزه و نشاط میده❤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

افسرده و گوشه گیر نیسشما برون گرایی ایشون درون گرا دو جبهه مخالف با همدیگه اید

من خودمم درون گرا هستم ولی اون افسردس اصلا حال تاش شبیه آدمای افسردس ک حوصله هیچ کاری بجز خگسرویس دادن ب خانوادش روبلد نیست 

خیلی سخته میدونم چی میگی.منم همین شرایطم .نه تفریحی نه عشقی نه تعریفی.فقط واسه بچهام موندم ودارم آب ...

من بچه ندارم و با لین شرایط دیگ نمیخوام بچه بیارم با اینکه ivf هم کردم ولی میگم شاید زندگیمون ب َطلاق ختم بشه

این چیزایی که گفتی ربطی به فاصله سنی نداره 

فاصله سنی ما بیشتر از مال شماست ولی این مشکلات رو نداریم 


شوهرتم افسرده نیست روحیه اش اینطوریه ... افسردگی که فقط یه جا نشستن و بیرون نرفتن نیست که 


این چیزا رو اوایل ندیدی؟ باید قبل عقد از رفتاراش میفهمیدی که چطوریه دیگه 


الانم من اگه جای تو بودم و به غیر از این مشکل دیگه ای نداشتم طلاق نمی گرفتم  هر جا می خواستم برم تنهایی میرفتم 

اخرش یا باید اونو عوض کنی یا خودت عوض بشی... 

می دونی سخت تر از انتظار چیه؟  انتظاریه که می دونی پایان نداره....

این چیزایی که گفتی ربطی به فاصله سنی نداره فاصله سنی ما بیشتر از مال شماست ولی این مشکلات رو نداریم ...

من همین الانش تنهایی میرم بیشتر وقتا والی واقعا تحملم تموم شده اون اوایل صبرم بیشتر بود بازم اگه بخوام تنها برم تنها زندگی کنم چ احتیاجی ب این آدم دارم

تو اقدام اول راننده شو گواهینامه ات رو بگیر و هر طور شده ی ماشین ازش بگیر بنام خودت 

سیاست داشته باش از اول بگو من حوصله ندارم جایی پلیس جلوم گرفت یا ماشین مشکل خورد حتما زنگ بزنم تو بیای حداقل ماشین بنام خودم باشه بتونم خودم از پس کارهام بر بیام ماشین که داشته باشی برا خودت میری خرید گردش از این حال و هوا در میای  

بعد از اون سعی کن شاغل بشی 

تا اون موقع به هر بهانه ای پول گرفتی ی مقدارش رو پس انداز طلا بخر شاید نتونی هر ماه بخری ولی چند ماه جمع کنی میتونی 


چرا افسرده شدی؟؟

قبل از ازدواج ۴ سال با شوهرم بودم

از همون اول اومد خواستگاری ولی خانوادم مخالفت کردن

۴ سال بخاطر زمین و زمان رو بهم دوخت

به کوچیک و بزرگ رو میزد که بیان با خانوادم صحبت کنن  راضیشون کنن

اخلاقش خیلی خوب بود تو اون ۴ سال

ولی کاش هرگز خانوادم راضی نمیشدن

از فردای روز عقدمون چهره عوض کرد

انگار اصلا نمیشناختمش

اصلا شد یه آدم دیگه

الانم دو ساله زیر یه سقف هستیم

روزی ده بلر آرزوی مرگ‌میکنم

تو اقدام اول راننده شو گواهینامه ات رو بگیر و هر طور شده ی ماشین ازش بگیر بنام خودت سیاست داشته باش ...

شوهر من با پول دادن مشکل نداره با شاغل شدن منم مشکل نداره گواهینامه هم دارم ولی رانندگی نمیکنم

مشکل من با اخلاق گرفتارش هست 

شوهر من با پول دادن مشکل نداره با شاغل شدن منم مشکل نداره گواهینامه هم دارم ولی رانندگی نمیکنممشکل م ...

منم از حرفهات متوجه شدم با پول و رانندگی مشکلی نداره برا همین پیشنهاد دادم 

پیشنهادم رو بزار گوشه ذهنت و بهش فکر کن 

مطمئن باش به نفعت هست 

اگر رانندگی کنی و شاغل بشی از این حال و هوا در میای 

من خودم اختلاف سنی ۱۲ سال دارم اوایل تقریباً مشکلات تو رو داشتم  ماشین تو پارکینگ پارک بود و من گواهینامه نداشتم از طرفی از شوهرم انتظار داشتم من رو مدام ببره اینور و اونور یا تو هر مهمونی همراهم باشه که یا خسته بود یا در خدمت خانواده ، هیچ اخلاق بدی هم نداشت ولی من درک نمیکردم تا اینکه  خودم همین رویه رو پیش گرفتم هر چه من مستقل تر شدم اون بیشتر بهم توجه کرد اون بیشتر دنبالم بود تا اینکه کم کم از خانواده هم فاصله گرفت و چسبید به من و بچه ها 

پس تجربه دارم که بهت میگم 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

چه کنم

kimchi79 | 35 ثانیه پیش

همزاد

uuuuuuuuuuiiiiiuuuuu | 51 ثانیه پیش
2791
2779
2792