2777
2789
عنوان

رفته بودم مراسم تاس هنوز تن وبدنم داره میلرزه😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 2937 بازدید | 110 پست

دوست منم تعریف میکرد که خیلی وقت پیش یه خانومی رفته بود دم در اینا اون موقع دوستم ازدواج نکرده بود و نوجوون بود گفت خانومه گفت آب میخوام مامان اینم داده بودش گفته بود تو آدم خوبی هستی برات دعا نوشتن یکی یکی پسرات میمیرن اگه میخوای باطلشون کنم مامان اینم عصبانی شده بود گفته بود دست بردار خرافه هست و از این حرفها دوستم ۳ تا برادر داشت یه خواهر هر سه تاشونم با حوادث مختلف فوت کردن زندگی خودش و خواهرشم پر از دردسر هست خدا لعنت کنه هر کی رو که این دعا رو میده مینویسن

در دل هر سیبی دانه ها محدودند در دل هر دانه سیبها نامحدود ،روزگاریست عجیب دانه باشیم نه سیب                                           طرف عینک نمیزد که نگن عینکیه جلوی پاشو ندید و خورد زمین از فردا بهش گفتن چلاق .... واسه ی خودتون زندگی کنین 🌱🌱🌱
این جور چیزها هست. حالا کباهبردارم بینشون هست ولی دیگه سمت اینجور افراد نرو. گناهه.

بخدا خیلی ترسیدم یکی گفت اونایی که باچادرسیاه میشینن موکل کافر رو صدامیکنن

من به خودم و به خدام قول دادم که ثابت میکنم من لیاقتم بیشترازایناست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

دوست منم تعریف میکرد که خیلی وقت پیش یه خانومی رفته بود دم در اینا اون موقع دوستم ازدواج نکرده بود و ...

وااااای 😭😭😭😭

من به خودم و به خدام قول دادم که ثابت میکنم من لیاقتم بیشترازایناست

مگه نمیگی تشتو گذاشت پشت در؟خب یکی گذاشته دیگهدرم که بسته بود

نه هیشکی نبود درم بسته نبود پشت درگذاست ولی دربازبود خودمم چشام اونجا بود نکنه کسی بزاره

من به خودم و به خدام قول دادم که ثابت میکنم من لیاقتم بیشترازایناست

اسی منم دیدم این صحنه رو اما حدود ۲۵ سال پیش مال ما یه آقای مسن بود همین کارو کرد واسه عمم

ببین اون قدیم ما تو روستا بودیم یه پور و پیر و پسر از روستانون رد میشدن بابای درس ساعت ۳ ظهر بود چون غریبه بودن و گفته بودن ناهار نخوردیم آورده بودشون ناهار خلاصه بعد ناهار گف من سیدم اونوقت عمم هم ۳۰ سال داشت ازدواج نکرده بودیم این دقیقا یه کاسه آب گذاشت جلوش و دستمال کشید روش ورد خوند این آب هی تکون میخورد از کنار میریخت بعدش برداشت دیدیم یه دعا دقیقا موی عمم توش بود اونم موهاش خاصه کامل مشخص بود مال ۲۵ سال پیشه 

یعنی کیسه مشکی یهو توی تشت ظاهر شد؟؟یا تلپی افتاد توش؟؟

میگم خدای من چه چیزایی هست زنه هی میگفت اب مرده ریختن روش واینا خیلی بدبود

من به خودم و به خدام قول دادم که ثابت میکنم من لیاقتم بیشترازایناست

دیگه پیش دعانویس نروشنیدم دعا خوب نیستگاهی خونه خراب میکنن آدمارو

اره قطعا اصلا نمیرم پیشش دیگه هم نمیرم

من به خودم و به خدام قول دادم که ثابت میکنم من لیاقتم بیشترازایناست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792