ما یه سال قبل عروسیمون، شوهرم خونه خرید داد، رهن.
اینکه اومد مستاجر، اونم مرد تاکسی داشت ولی شیشه میکشید، همسایه ها تو پارکینگ دیده بودن و به شوهرم گفته بودن.
ما خونه رو بعد یک سال تحویل گرفتیم، تمیز کنیم برای جهیزیه، یه قطره روغن تو آشپزخونه نبود، من گفتم چه زن تمیزی.
مادرشوهرم همسایه بودن، گفت، نه بنده خدا کلا خونه پدرش بود، میگفت از صبح میرم تا شب، نونمون بابام میده.
این مرد یه هزاری تو خونه نمیاره تا نون بخرم