دلم گرفته از قسمتم چرا باید شوهر من اینجور میبود خیلی وقته رابطه نداریم حالا اون بدرک دلم لک زده برای یه بغل قبل خواب
شبا ساعت ۳میخابه میشینه پا گوشی منم که بچه مدرسه ای دارم دخترمو باید ۶بیدار کنم نمیتونم تا ۳بشینم خیلی وقته شبا تنها میخوابم
دیشب خیلی دلم بغل میخواست دلم نیومد بخوابم گفتم یه شب بی خوابی آدمو نمیکشه بزار برم بشینم پیشش ۳باهم بخوابیم
رفتم سالن دیدم منو دید هول شد زود گوشیو زد رفت تلگرام فهمیدم باز میخواسته خود ارض ا ی ی کنه اکثر شبا میکنه نمیدونم چرا
خلاصه به روم نیاوردم نشستم تاساعت ۲ شدش معلوم بود خوشش نمیومد از حضور من میخواس تنها باشه که راحت هرکار میخواس بکنه آخر دید بخاب نیستم پاشد برق هارو خاموش کرد رفت برای خاب منم دنبالش رفتم با ذوق گفتم آخ جون امشب تو بغل میخابم هیچی دیگه دراز شد بغلم نکرد پشتشو کرد خابید گفتم پس چته گفت برو حوصله ندارم بگیر بخاب
مثل یخ وا رفتم خیلی دلم شکست
بابا مردم از تنهایی به کی بگم😭چکار کنم با این بشر چقدر بی محل کنم و آخرش باز پا پیش بزارم
اصلا به هیچ جاش نیس قهرمن