من از بس از این شاخه به اون شاخه پریدم و اصلا کاری رو درست ادامه ندادم ، دیگه اون حس مثبت رو به خودم ندارم
دست روی هرکاری میذارم فکر میکنم نمیتونم
اوایلی که ازدواج کرده بودم خیلی حس مثبتی همسرم بهم میداد
ولی الان اصلا واسش مهم نیست چیکار میخوام بکنم
دارم کلاس های اسکین تراپی و پوست رو شرکت میکنم که کلینیک بزنم ، ولی همسرم ، حس بی مصرفی بهم میده
هیچیییی بهم نمیگه ها ... اصلا بد هم صحبت نمیکنه
فقط من این حسارو دریافت میکنم
خیلی اعتماد به نفسم پایین اومده و حتی تلفنی نمیتونم با کسی صحبت کنم
اصلا به خودم نمیرسم... خیلی حس بدی دارم به زندگی
افسردگی گرفتم توی این دو سال و رفتم دکتر گفت خیلی شدیده ولی قرص هاشو مصرف نکردم
خوب نیست حالم
به هرکی هم میگم میگه تو دیگه خوشی زده زیر دلت
چرا باید حالت بد باشه
خودمم نمیدونم ولی اصلا خوب نیستم