بچه هامریضن شب تاصبح درتب میسوزن میگه من پول دکترندارم میره خودش ازداروخانه دارومیخره براشون امادقیقا همون سری خودشم مریضشد فورارفت دکتر
امکان نداره بچه هابخوان بمیرن دورازجونشون من شب تاصبح بیدارباشم بلندشه یه حمایتی کنه حتی روزهای تعطیلش
امکان نداره روزهای تعطیل یه کم بابچه هابازی کنه فقط دادمیزنه صداندیدودائم هم بابچه هاسرتی وی دعواداره
ازهمه من خانواده من خانواده خودش دوست و آشناتوقع داره حمایتش کنن واحترامش بذارن اماخودَ ش کسی نبایدازش توقع کنه و وظیفه خودش هیچی نمیدونه وگرنه فورا قطع رابطه میکنه
وخیلی چیزهای دیگه ک طولانی میشه
یاد بابام افتادم مامانم میگفت بچه بودید مریض ک میشدید میگفته مسکن بده اگ بعد سه روز وخیم شد دارو بخر دکتر لازم نیست
الان از اون روزا ۲۲ سال گذشته زن جدیدش براش پسر آورده سر شبی تو مهمونی بی تابی کرد برداشت بردش بهترین دکتر
میدونی چی میخوام بگم؟؟ دل من با دل تو دردش یکیست
ان شاالله خدا نجات مون بده با حرف ک زدی یاد پدرم افتادم از اخلاقاش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز