من اوایل ازدواجم یه بار تنهایی با مادرشوهرم حرف میزدیم بعد رسید به خاله پدرم که خیلی پولداااااااره .
مادرشوهرم پرسید درباره اش منم خیلی ساده گفتم پولش فقط امانتداری هست نه میخوره نه به بچه هاش میده
دختراش همه شون مستاجرن
اونوقت این چندتا واحد و مغازه اجرا میده
نگو اونموقع پدرشوهر منم دو تیکه زمین داشته و یه مغازه که من اصلا حرفم اون نبود و خودمم اولین سال ازدواجم مستاجر بودم
اقا فرداش دیدم مادرشوهر و پدرشوهرم اومدن خونه ما و شروع به گریه و زاری و .... خلاصه هی میگفتن عروس بخدا ما هیچ پولی نداریم و ... 😭😭😭😭😭
منو شوهرمم دهنمون باز مونده بود
.شوهرم از همون موقع دکمه دیلیت خانواده شو زد و چندتا کلفت بارشون کرد
منم گفتم حالا خوبه خاله من بوده و شما سوال پرسیدید وگرنه من حرفی نمیزدم
بدبختاااااا