انقد زورم میاد دارم میترکم
مامانم شاغله خونه نیست
این از غذای نهار ما میزنه میبره واسه بچه های زن همسایه
اونوقت بچه های خودش از گشنگی هم بمیرن براش مهم نیست
میدونید چرا؟ چون زن همسایه ببرتش خونش با هم حرف بزنن و اینکه ما هوای بچه هاشو داریم
زن همسایمون هم سو استفاده گره 24 ساعته بیرون و خوشگذرونیه و زنگ میزنه خواهر من که هوای بچه ها رو داشته باش
همیشه پیش بابام دعوای الکی درست میکنه که بره خونه اونا (بیشتر هم از لحاظ بچه هاش چون میدونه خط قرمز ماست)
امروز بجز منو اون خواهرزادم کسی خونه نبود باز نمیدونم اون زن همسایه چی بهش گفت
که به بچه گفت زود درستو بخون میخوام برم بیرون
خواهرزادمم نفهمید گرفت مثل سگ زدش (جووونم داشت درمیومد اما سرم و کردم تو گوشی اهمیت ندادم ) اونم منتظر بود من بیام بچه شو بگیرم که با دعوای ساختگی بره بیرون
دید من حرکتی نمیزنم بچه رو ول کرد خودش رفت
خواهرزادمو بغل کردم رفتم براش خوراکی خریدم خیلی هم ناراحتم
اما خسته شدم انقد من بچه هاشو گرفتم که اون بره به بچه های مردم برسه
حالا باید ببینید چجوری به بچه اون زنیکه محبت میکنه