اون خانمه ی تاپیک پربازدید چیشد

من دیشب سر اینکه ب مدیر مدرسه پسرم پیام دادم واسه کلاس تقویتی..شوهرم ناراحت شد من بیشتر ناراحت شدم ک چرا از یک پیام ساده ب آقا برخورده..آخرش ب من گفت دهنتو ابربکشه ک مثل من پاک باشی..

حالا همه دوراشو زده بود بعد آمده منو گرفته..ب من اینو گفت دیگه قاطی کردم دعوا شد الآنم قهر کرده

اینکه خوبه

باورکن من بدبختم همه فک میکنن انقدرخوشبختما

شوهرم پزشکه بهترین موقعیتوداره متعهده زن دوسته 

ولی بدبختمممممم

انقدربددله😣😣😣😣😣

نمیزاره بایکی ازهمکارای مردتوبیمارستان صحبت کنم ابروموبرده

اصلاهمه بهم تیکه میندازن میگننن واییی بهش چیزی نگید این زن اقای دکتره

هرکسی ی نوعی بدبختی داره..منم شوهرم موقعیتش عالی پول زندگی ..چ فایده اصلا الویتش من نیستم..دروغ اطرافیانش راست و راست من براش دروغ هست

من سر دوتا بارداریام کتک می‌خورم ازش. سر فک و فامیله..اصلا مهم نبود بچش تو دلمه..همه عاشقش هستن جز اونی ک باید باشه ک زنش باشه..چون برا زن تو خیابون دل میسوزون محبت می‌کنه ب من حتی نمیگه الان ک مریضی ی دکتر بریم..اصلا نمیگه..

من بخدافک میکردم بهترین وخوشبخت ترین زن دنیام 

چون هواموخیلی داره مراقبمه 

نمیگم دوسش ندارم چرامنم دوسش دارم

ولی انقدربددله دیگه خستم کرده اصلاتوجشنافقط بااخم زل میزنه من چش غره میره حتی حسودی میکنه شوهرخواهرم یچی میگه زود بمن میتوپه 

میگه چیه هرهرراه امداختی بابیمارا

میگم بابااونابدبختن بیمارن میگه هرخری هستن مردکه هستن اصلاروانیه

میدونی شوهرت ی مشکل داره اونم بد دلیشه..کم کم انشا الله تو هم رعایتشو بکنی خوب میشه..

من چی بگم ک با هرکسی ک با من دشمنی داره عمدا رابطه اش خوب نگه می‌دارد..روز زن انگار دشمنشم ب زور خشک و خالی تبریک زیر زبونی داد..بعد ز میزنم ب جاریم ک سالانه نمیاد خونمون و نمیزاره برادر شوهرم هم بیاد.. کسی ک چندین ساله ب  زندگیمون حسادت داره و ب من و تو خانواده شوهرم برام داستان میسازه.شوهرم پشت جاریمه.اخه شوهر نادون کی بهت میرسه جز من

خاک توسرش چراپشت جاریشه مشکلش چیه بهت اهمیت نمیده بهش بگدکی برات میمونه جزمن بدبخت

ببسن بخدابددلی ب حرف نیس روزگارم سیاهه

مشکل روانی ب نظر من..

از اول حالت لج و تدافعی ب حرفهای من داشت..باورت میشه کل عقد قهر بود باهام..قهر ک می‌کنه یک ماه دو ماه طولش میده..من نباید بگم بالا چشمت ابرو..مادرم مرد با خانواده اش پاشد رفت سیزده بدر..پارک..مهمانی..زایمان کردم منو ول کرد تنها تو خونه با خانواده اش ک از شهرستان آمدن بردش تفریح..هر چی گفتن زنت تنهاست بمون پبشش..گفت مهم نیس..از جاریم تو دلش بدش میاد ولی میخواد برادریش بهم نخوره باهاش خوب رفتار می‌کنه ولی برادر شوهرم چند سال با من قهره چون همیشه با عصبانیت باهام حرف میزنم ب شوهرم کله کردم هم شوهرم باهام قهرشد هم برادرش..تا این حد بیچاره ک نطق نکشم..

یا عروسی داستن آنقدر کمک کردم آخر گفتن تو کار نکردی در حالیکه من مهمانی‌های جاریم رو هم حواسم بود بهشون و جاریم خواب بود..شوهرم ی کلام نگفت مادر زنم این همه کمک کرده..می‌ترسه همه رو از دست بده ولی ترسی از از دست دادن منو بچهاشو نداره

باور کن میفهممت.. تا درون مشکل هم نباشیم فقط میگیم مشکل من بدتره

میدونی چرا؟

چون خیالش راحته توولش نمیکنی وبهش وابسته ای یکم باهاش سردشی مستقل شی احساس خطرکنه دستوپاشوجمع میکنه

من دوسش دارم باهاش خوشبختم فقط بددلیش منودق میده باورکن میریم رستوران کلاچشش اینه من کجارونگاه میکنم روانیههههه

اومد منم لایک کنین پلیز😘

من اصلا نازشو نمی‌کشم تو این ده ساله سه بار خواستم صحبت کنم تو قهر ک مسعله رو حل کنیم..چرت و پرتی تحویلم میده..ب جا رفع مشکل رابطه دو نفرمون همش اسم بقیه رو میاره ب خاطر بقیه هی ناراحتی درست میکنه..میگم چرا قهر زشته واست..میگه چرا عمه ام رو دعوت نمیکنی..در حالیکه تعارفمو کردم ب عمه اش..ای خواهر درد دل زیاد..بلد نیست حرف بزنه فقط میگه باشه تو اصلا اشتباه نداری..بابا منم حق اعتراض دارم چرا دوس داری تو نطفه خفم کنی مرد ناحسابی

ببرش روانپزشک

خوبه کدحسخوشبختی داری..چون هواتو داره..من ک بهم می‌کنه..بچم بهش میگه بابا من پشت زنمو دارم بزرگ بشم..در این حد...