اینجا میگم که فردا به شوهرم نگم 😞
از اولم همیشه حرصم میگرفته که مادرشوهرم چجور تو خونهی دختراش کار میکنه و با من اینجوره
من میرم خونه مادرشوهرم با وجود اینکه اکثرا دختراش هستن تازه یه دختر مجرد جوانم داره ولی بازم سفره میندازم جمع میکنم ظرف میشورم
خونه خواهرشوهرامم همینطورم
ولی موقع مهمونی خودم که میشه فقط خواهرشوهرام میان ظرف میشورن و خشک میکنن
مادرشوهر و خواهرشوهر مجردم اصلا تکون نمیخورن
امشب خونه خواهرشوهرم بودیم مادرش کلا حواسش به اشپزخونه بود غذا رو کشید بعدشم کلا غذاها رو جمع کرد ظرفای میوه رو جمع کرد شست خشک کرد! مثل همیشش
حتی خواهرشوهر مجردم با اینکه حالش خوب نبود وایساد ظرف شستن!!
انقدر غصه خوردم که وقتی میاد خونهی من اینجوریه
خونه من قشنگ موقع غذا میاد ولی خونه دختراش مثلا برای شام از ساعت ۵ میره کمک تا اخر شب