سلام
بچه ها موضوع خیلی خیلی طولانیه
از قبل تایپ شده
لطفاً صبوری کنید ، زود به زود میزارم
فقط خوندین لایک کنید بفهمم برا خودم نمی‌گم
واقعا نیاز به همدرد دارم نیاز دارم درک بشم
خستم خیلی خستم
پارت اول پست بعد
دو روز خواهر و مامانم رفته بودن تهران تموم این دو روز کارای کل خونه مادرم و نگهداری از پدرم(پدرم ناتوان نیست مامانم لوسش کرده) بر عهده من بود
به علاوه اینکه من ی بچه ۳ ساله دارم کارای خونه خودمم و شوهر حساسی هم دارم
واقعا اذیت شدم پنجه پام و مچ دستم و زانوم درد گرفت جوری ک میلنگیدم ، دیشب مامانم اینا اومدن کلی ذوق کردم چون من مامانمو دوست دارم و وابستشم یجوری ک هرروز دلم میخواد ببینمش
بزار عزیزم
خب
گل دختر بگو
امشب یه شری برپا کردی 😉
پارت۴
پارت۳
پارت۲
پارت۵
بچه ها ادامشو جا نداشت تایپ کنم برا همین الان تایپ میکنم
چیزی نمونده تموم بشه
پارت ۶
خلاصه حتی ناراحتی موضوع شال هم به روش آوردم
گفتم فلانی ( خواهرم) همش تیکه میپرونه اعصابمو خورد کرده بگو تو قهری سر قهریت بمون
چرا کرم می‌ریزی
تا کی دیگه
چکار برا پسرم کردی مامان مامان می‌کنی براش
اگه آدمی مادر این بچه رو اذیت نکن
از این به بعد خونتون نمیام هرکسی خواست پسرم رو ببینه میاد خونم
از اونور زن عموی اون یکیم در اومد گفت تمومش کن به اینم گفتم دیگه تیکه نپرونه
گفتم حالیشه مگع؟؟
چندبار خواستم اسنپ بگیرم نزاشتن
انقد حرص و جوش خوردم معدم باز خونریزی کرد مزه خون رو تو دهنم حس میکردم
...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز