دختره اومد اونجا منم رفتم رفیقامم گفتم دور وایسید هر موقع دیدین اوضاع خرابه بیاید هیچی سرش باند پیچی شده بود اومد جلوم بهم گفت میدونی با کی در افتادی بعد یکی محکم زد زیر گوشم دیدم با چوب و چماق دارن میان گفت الان جنازتم اینجا نمیمونه گفتم فکر کردی تنها میام از اونور بچه های ما با قمه خلاصه من خودمو کشوندم کنار گزاشتم بزنن همو اخر سرم یچه های ما زدن دختره ام رفت شکایت کنه دیگه دوستان به چخ رفتم باید دیه بدم