منظورم اینه که شوهره زنش رو مجبور نمیکرد که باید بریم به مامانم اینا سر بزنیم و فلان. چون اکثر خانوما راضی نیستن انقدر به فامیل شوهر سر بزنن (و بلعکس)
کاش بعد ازدواج هر کسی هر موقع میخواست خودش میرفت به خانوادش سر میزد و اگه مهمونی ای چیزی هم بود همسرش رو مجبور نمیکرد حتما بره. اینجوری خیلی از کدورتها هم اتفاق نمی افتاد. هر کسی میرفت خونه خانواده خودش و خوش و خرم برمی گشت
نظرتون چیه؟؟؟
عزیزم ازدواجه ها
من عاشق مهمونی ام خونواده خودم و همسرمم نداره خودم دلم میخواد برم کلنم ادم حساسی نیستم یعنی یکی متلکم بپرونه من نمیفهمم بخدا هنوز نشده به همسرم بگم فلان رفتار بابات مثلا ناراحتم کرد 🤣🤣
کاش خانواده شوهر عروس و ب چشم دشمن نبینن اونوقت همه چی حل میشد
کاملا موافقم باهاتون
در مورد دوستا هم نظرم همینه وقتی یکی با من دوسته دلیل نمیشه همسرش و همسر مون هم باهم بخوان دوست بشن
درسته زندگی تون مشترکه ولی هر کسی شبکه ارتباطی خاص خودشو داره
منم‌گاهی رضایت ندارم از رفت امد زیاد ولی چ کنم ب دل شوهرم راه میام
درکت میکنم ولی خب ازدواجه. داری با یه خانواده دیگه وصلت میکنی باید رفت و آمد معقول داشته باشی
برعکس فک کن شما میخوای تو مراسمات خاصی بری که کل فامیلتون هست بعد شوهرت بگه نمیام آیا فامیلتون سوال نمیکنن پس شوهرت کجاست چرا نیومده باهاتون؟ مثلا زن عموت یا زندایی با حالت کنایه بگه...
من شوهرم مجبورم میکنه برم کارای مادر شوهرمو بکنم ...
کاش فقط سر زدن بود...
من الان تواین موقعیتی که گفتی هستم
خب حرف پشت سرشون زیاد هست باید با یکی که یتیم بود ازدواج میکردی که مجبور نباشی بزور تحمل کنی خانواده ی شوهرو
پس چرا ازدواج کردی خب
رفتو امدا نباید تن تن باشه ولی نمیشه ک تنها ادم بره خونه خانوادش
