2777
2789

ابتدایی بودم درسم خیلی ضعیف بود 

معلمم هرروز از من سوال میپرسید و وقتی میدید جواب نمیدم مجبورم میکرد چنتا زنگ بغل تخته روبرو بچه ها سر پا وایسم 

من روز ب روز درسم ضعیف تر میشد چون موقع تدریسش سر پا بودم و چیزی یاد نمی‌گرفتم 

از هم کلاسی هام خجالت می‌کشیدم 

گاهی پاهام می‌لرزید پای تخته و سرم پایین بود از خجالت بچه ها 

دیروز رفتم برای کنفرانس تو دانشگاه یهو دیدم مثل اونروزا دارم میشم 

پاهام می‌لرزید و صدام اولش انگار لرزید 

خودمو جمع کردم چون من یکی از درس خون‌های کلاسامونم و توقع میرفت کنفرانس خوبی بدم 

ولی یادم افتاد 

چجور تونست اینجوری اعتماد ب نفس منو داغون کنه 

خدا می‌دونه ک اونروزا رو چی کشیدم 

اون موقع ۱۰ سالم بود 

الان ده سال گذشته 

بعد ده سال یادم افتاد و برای ده سالگی خودم گریه کردم 


بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

منم ابتدایی بودم خیلیییی ترسو بودم با خواهرم دوقلوییم اون برعکس من شجاع بود یه بار درس بلد نبودم معلم چنان دادی سرم زد که جیش کردم از میز آخر ادامه داشت تا از میز اول زد بیرون🤭 

دلم میخواد یه مرگ مغزی یه فراموشی یه کما یه خواب ابدی که روحم بشه از این تنم جدا...

قبول کن تقصیر خودتم بوده مظلوم هم اندازه ظالم مقصره نباید انقد ازش میترسیدی و میذاشتی خوردت کنه

ی بچه هشت نه ساله چیکار می‌تونه بکنه عزیزم می‌ترسه قاعدتا

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی💗💗💗
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز