2777
2789
عنوان

کیا با خواهر یا برادرشون قطع ارتباط هستن

| مشاهده متن کامل بحث + 266 بازدید | 23 پست
🥺🥺🥺🥺🥺بابا این دیگه کیه !!!!!آخه ب این میگن برادر ؟!؟!!چقدر بعضیا سنگ دلن ولی چه موضوعی بوده ک ا ...

من اونو مقصر نمیدونم. منم جاش بودم یکی مدام مغزمو مسموم میکرد شاید همین کارو میکردم

مقصر مادرمه

همیشه تو گوشش میخوند

من یه قدم بهش نزدیک میشدم مادرم ده قدم ازم دورش میکرد

مادرم منو بازی میداد که من برادرتو ندیدم و ازش خبر ندارم، میدیدم از خونش میومد بیرون

بخاطر همین هر کاری میکردم فایده نداشت

مادرم انقد ادامه داد که خودش هم افتاد تو چاهی که برای من کنده بود

برادرم بدون اینکه بگه جمع کرد و رفت 

نه اسمی از مادرم اورده این سالها نه حتی زنگ زده نه پیام .. هیچی

از طریق یکی از دوستان قدیمیش حال و احوالش رو جویا میشیم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
من اونو مقصر نمیدونم. منم جاش بودم یکی مدام مغزمو مسموم میکرد شاید همین کارو میکردممقصر مادرمههمیشه ...

چقدررررر سخت 🥺🥺

متاسفانه منم در ارتباط با برادرم ، همینجوری شد با این تفاوت ک خواهرم اینقدررررر پشت سرمن تو گوش برادرم خوند و خوند و خوند که بقدری نسبت ب من سردو بد بین شده داداشم ،، ک انکار دشمنشم 

دیروز بعد از دو سال قهر رفتم پیشقدم شدم برا آشتی 

برادرم تا منو دید ( مجرده) از خونه زد بیرون. 

با اینکه بهش سلام کردم و ب زور و زیر لب ی جواب سلام داد 


و گفتم پس اینا نمی‌خواد با من در ارتباط باشند و برگشتم 


بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

برادرم ده ساله مهاجرت کرده قطع رابطه نیستیم اما رابطه حقیقی  هم درکار نیست سالی یکبار حضوری و دوهفته یکبار تماس تصویری شخصیت بچشو نمیشناسم و حتی نمیدونم دقیقا به چه چیزایی علاقه داره متاسفانه ته دلمو نگاه میبینم دیگه  حتی برام مهم هم نیست !!!!

فقط از خوشحالی و ارامشی که دارن خوش حالم اما فی الواقع دوتا غریبه ی اشناییم برای هم 

اگر خدای نکرده  اتفاقی برای پدرمادرم بیفته این نخ کمرنگ هم پاره میشه  پرت میشیم دوطرف و گم میشیم 

کاش میشد از مردگان پرسید بالاخره رنج پایان یافت ؟

چقدررررر سخت 🥺🥺متاسفانه منم در ارتباط با برادرم ، همینجوری شد با این تفاوت ک خواهرم اینقدررررر پشت ...

خیلی تلخه بخدا

من برادرم ۵ سال ازم بزرگتره

نوجوون که بودیم عشق اینو داشت موهاش سفید شه

نمیدونم یادت هست یا نه یه سری ماژیک طور بود که برای هایلایت مو بود، مثل گچ موهای الان ولی شکل ماژیک

از اونا نقره ایشو میخرید جلوی موهاشو وقتی میرفت بیرون هایلایت میکرد میگفت اینجوری جا افتاده میشم

من مسخره‌ش میکردم میگفتم عشق پیرمرد شدن داری

قرار گذاشته بودیم اولین موی سفیدش که دراومد با هم جشن بگیریم

۷ سال گذشت

موی سفیدشم در اومد

و من نبودم پیشش که ببینم

الان ۴۰ رو رد کرده

و مادرم تا ابد مدیون من و برادرم و پدرم میمونه واسه اینکه این رابطه رو خراب کرد

ما همسرشو ندیدیم حتی، با یه خانم آمریکایی ازدواج کرده و همش با خودم میگم که درباره خانوادش بهش چی میگه

شاید اصن میگه خانواده ای نداره

و اینکه چقد تنهاست اونجا

باز خوبه که همدم داره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خیلی تلخه بخدامن برادرم ۵ سال ازم بزرگترهنوجوون که بودیم عشق اینو داشت موهاش سفید شهنمیدونم یادت هست ...

وای اشکم در اومد با حرفات 🥺😭🥺😭

خیلییییی سخته واقعا .. 

منم میگم که خواهرم تا ابد مدیون رابطه ای هست که دو بهم زنی کرد و همه چی رو خراب کرد ...

الان با مادرت در ارتباط هستید ؟

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
وای اشکم در اومد با حرفات 🥺😭🥺😭خیلییییی سخته واقعا .. منم میگم که خواهرم تا ابد مدیون رابطه ای هس ...

متاسفانه هستم

ولی پاشو از زندگیم بریدم

نه حق دخالت داره نه هیچ چیزی

خودشم میدونه محبت و ارزشی براش قائل نیستم

چند ماه یه بار همو میبینیم بخاطر مناسبت ها یا دعوت کردن ها ولی هرچقدر دیگه تلاش کنه زخمایی که به من زده رو خوب کنه نمیشه

بزرگترین دشمنم مادرم بوده همیشه

خیلی تو سر خودش زد با رفتن برادرم، از من خیلی بیشتر دوسش داشت، اصن دلیل اینکه از هم جدامون کرد هم همین بود، محبت پسرش رو انحصاری برای خودش میخواست، دوست داشت قلاده بزنه به گردنش تا ابد واسه خودش نگهش داره

هنوزم میگه من داغ دیدم

هر بار میگه داغ دیدم میگم تقاص دادی، گوارای وجودت

زندگی و جوونی و حوصله و توان و برادر و پدرمو ازم گرفتی

پس نوش جونت

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
متاسفانه هستمولی پاشو از زندگیم بریدمنه حق دخالت داره نه هیچ چیزیخودشم میدونه محبت و ارزشی براش قائل ...

😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔

واقعا جای بعضی حسرت ها و زخم ها هیچوقت خوب نمیشن 

روزایی ک میشد درکنار هم ،خواعرانه برادرانه پدرانه طی بشه بخاطر حسادت ی عده حالا شما مادرت ،من خواهرم ،، از دست دادیم 


ولی واقعا گاهی کاری دیگه از ما برنمیاد 

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔واقعا جای بعضی حسرت ها و زخم ها هیچوقت خوب نمیشن روزایی ک میشد درکنار هم ،خواعرا ...

یکی از دلایلی که بچه نمیخوام همینه

میترسم بیام به خودم ببینم عین مادرم شدم

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یکی از دلایلی که بچه نمیخوام همینهمیترسم بیام به خودم ببینم عین مادرم شدم

همیشه میگم چقدر خوش شانسن اون خواهر برادرایب ک باهم مهربونن،، پشت همن، بهم دلگرمی میذن، رفیقن با هم 


نه مثل ماها که انگار دشمنمون هستن 

بوی نم بارون ☔ شنیدن صدای بارون 🌧️رعد و برق ⛈️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792