خیلی ترسیدم 😢😢 الان اومدم خونه نشستم گریه میکنم وقت کنترل دکتر داشتم ماه هشتم بارداری م
همسرم نبود گفتم خودم برم با ماشین بیام تو اتوبان یه ماشینه هی میگرف سمت من اخرم من سرعتم کم کردم جلوم ترمز کرد وایسادم مردک پیاده شد دست انداخت ب دستگیره در که قفل بود بعد هی میزد به شیشبه گوشی برداشتم فیلم بگیرم هول کرده بودم با لگد میکوبید به لاستیکم از ترس پیاده نشدم فقط عکس پلاکش گرفتم
به شوهرم تعریف میکنم میگه تا حالا همچین چیزی ندیدم و نشنیدم چرا براتو اتفاق افتاده خودمم نفهمیدم قصدش چی بود بعد میگه چرا وایسادی
اومدم خونه بغضم ترکید شوهررم شب میاد خونه