نا شکری نمیکنما، پدر من خیلیی تا این سن برام زحمت کشیده ، تا اونجایی که در توانش بوده
ولی خیلیی از موقعیتاشو از سر دلسوزی خودش خراب کرده ، موقعیتای خوبی داشته تو زندگی
دانشجوام ۲۱سالمه
تو دانشگاه همکلاسیای بومیم همشون ماشین دارن غیر از من
الان جایی کار داشتم تو برف ۲، بار رفتم و اومدم
بعد دانشگاه باید انقد وایسم اتوبوس بیاد یا با تاکسی بیام یا پیاده
بابام ماشین داره ولی دستم نمیده. با اینکه رانندگیم خوبه
واقعا دیگه حس کمبود میکنم
این یه واقعیته که بابای پولدار داشتن و همچنین دست و دلباز بودن نعمت خیلییییییی خوبیه
آدمایی مثله من و امثال من بخوان از جایی شروع کنن ، باید از صفر شروع کنن ، ولی بچه پولدارا از بالای صفر شروع میکنن
الان یه دوره میخواستم برم مرتبط با رشته دانشگاهیم، که بعد عید برم کاراموزی، دوره خیلییی خوبی بود ، هزینش ۲تومن بود ، به بابام گفتم ، گفت حالا نه ، چون میدونم دستش تنگه ، قبول نکردم
تابستون میخواستم خیاطی یاد بگیرم گفت حالا نه و...... هزاران هزار از این جور مثال ها
اون کجا تو اوج جوونی همه امکانات در اختیارت باشه اون کجا کلِ جوونیتو تلاش کنی ، تا توی میانسالی به اون چیزی که میخوای برسی ، میانسالیم دیگه جونی نمیمونه برامون که بخوایم ازش استفاده کنیم، چون تمام توانمونو تو اوج جوونی گذاشتیم براش