من نزدیک ۴۰ روزه زایمان کردم تا وقتی مادرم بنده خدا بود غذا و اینا می پخت هر روز از صبحانه می اومدن تا آخر شب
مادرمم خسته کرده بودن بنده خدا مریض هم هست با کلی قرص سرپا می موند واسه اینا غذا می پخت و میوه چایی و... الان رفته هیچ کی زنگ هم نمی زنه
فقط زنگم بزنن می پرسنن مامانت هست که ببینن هست زود آوارشن
واللا خانواده ی من باشن نمیرن می گن ما بریم شاید خانواده ی خانوم معذب بشن از حضور ما، شاید عروسیمون احساس اذیت کنه دلش بخواد راحت بپوشه، راحت بخوابه، از این بعد به مساله نگاه می کنن و نمی رن، متاسفانه چون خیلی اهل رعایت هستن سوتفاهم پیش میاد.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز