خواهر شوهرم ب همه چیز من حسادت میکرد ب همه چیز ب خاطر همین هرماه ی دعوا حسابی راه مینداخت مامانشم پشت اون بود تو دعوا آخر چون شوهرم پشتم دراومد خیلی حرصش گرفت خاله ش فوت کرده بود بعد اومد تو ب همه دست داد ب من نه بی تفاوت رد شد خیلی ناراحت شدم ولی میدونی چیکار کردم دفعه بعد که دیدمش شوهرش وایساد سلام علیک یا شوهرم بی تفاوت از کنار شوهرش رد شدم و جواب سلامشو ندادم و شوهرش سکه ی پول کردم