میدونم الان پیش اونه اما من اینجا تنها.غمگین بی هدف بی برنامه نشستم منتظر مرگم هستم .بایید باهم حرف بزنیم خیلی تنهام.
.چی میشه که آدما یهو میزارن میرن؟ جدی یعنی پیش خودشون چه فکری میکنن که اون همه خاطرات و احساسات رو یهو ول میکنن؟ یعنی واقعا اینقد آسونه یا من خیلی دارم سختش میکنم.