تا گفتی حرف یکی از معاونامون یادم افتاد🥲
تو سن کم مجبور به ازدواج با یه لاشی شدم ۱۵ سالگی
و خب خیلی ظاهرم فرق کرده بود با بقیه بچه ها
روزی که باهاش رفتم مدرسه(بخاطر اینکه توجیهشون کنیم یه عقد سادس و مسئله بزرگی نیست که بخوان از مدرسه اخراجم کنن)
معاون اشغالمون برگشت با یه حالت چهره خیلییی بد(یجور که انگار حالت تهوع گرفته)زل زد بهم و گفت این چه ریختیه درست کردی واس خودت؟ فک کردی خوب شدی الان؟
الان ۱۹ سالمه ولی همیش یاد حرفش رو قلبم سنگینی میکنه
اخه پیرخرفت من خودم اونموقع حالم بد بود بخاطر تو سن کم اونقدر بزرگ شدن...
تو چرا اونکارو کردی؟
اومدم خونه مث چی گریه کردم و از ته دل نفرینش کردم
ولی بعدا بخاطر اینکه یه کار خیلی خوبی در حقم کرد سعی کردم ببخشمش....نمیدونم تونستم یا ن