2777
2789
عنوان

چه حرفی بهتون زدن ک ناراحت شدین و یادتون مونده

| مشاهده متن کامل بحث + 302 بازدید | 33 پست
یهیز بگم اسی؟ تاپیکت ،تاپیک خوبی نیست یادآوری درد دیگران و تکرار اون انرژی منفی اصلا خوب نیست ممکنه ...

اتفاقا تاپیک خیلی خوبیه اسی

همیشه نباید انرژی مثبت بدیم الکی که

یه وقتا میتوینم باهم همدردی کنیم

ما ربات نیستیم.

من همسرم خب هیکل خوبی داره چهره جذاب مردونه و شرتیط مالی خوب.من بچه کوچیک دارم مدتیه نمیتونم مثل قبل خیلیییی به خودم برسم موهام مشکیه اهل کاشت ناخن نیستم تمیز و مرتب میگردم اما ساده.چند وقت پیش که بیرون شام میخوردیم من داشتم به بچه ها غذا میدادم و چون خیلی گرسنم بود فشارم افتاده بود همسرم از اون طرف میز به من لقمه میداد دوتا دختر که نزدیکمون نشسته بودن گفتن حالا خوبه قیافه هم نداره 🙄😕منو‌ گفتن بی تربیتا

مهربون باشیم☺️

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

من یه شی تو پیک کرونا کشیک بودم اورژانس عفونی. اورژانس وحشتناک شلوغ بود و وقت سر خاروندن نداشتیم، همون شب هم پسرم مریض شده بود و هیچ جوره تبش آر ۳۹ پایین‌تر نمی اومده، شوهرم هم بهم زنگ زده بود که آره بچه رو تو مریض کردی و رفتی بیمارستان و اومدی این بچه عفونت گرفته! در حال که خداشاهده من سه لایه ماسک معمولی میزدم و یه لایه ماسک فیل تر دار و گان و شیلد و بعد از سر تا پام رو موقع تموم شدن شیفته تو پاویون عوض میکردم، حتی کفشام بعد از بیمارستان میومدم بیرون.

چند باری از صبحش زنگ زد که بچه تب داره، هر چی میدم و هر کار میکنم تبش قطع نمیشه. دیگه بعد از ظهر به اصرار من بر داشت بچه رو برد دکتر. به من با تحکم و بد اخلاقی گفت اگه آف شدی و بهتون استراحت دادن اسنپ بگیر بیا مطب. منم جای اینکه تو تایم استراحتم، بخوابم یا استراحت کنم که بتونم دوباره سر کشیکم باشم، پا شدم رفتم مطب. تو مطب که یه کلمه هم باهام حرف نمیزد.

بعد هم تو مدت کشیکم اگه فرصت میکردم یا گوشه میرفتم و بهش زنگ میزدم، اونم ریجکت میکرد. یه بردتشت، با عصبانیت گفت چرا انقدر زنگ میزنی، گفتم بچه تمه، نگرانشم، چرا خبری از حالش بهم نمیدی، برگشت گفت تو اگه مادر بودی الان اینجا پیشش بودی نه بیمارستان!!! پس وقتی مادر نیستی بی خودی هم عدای آدامای نگرانو در نیار!!

دلم خیلی شکست.

وقتی نصف شب شد و رفتم یه ساعت بخوابم، وسط خواب زنگ زد که چیکار میکنی‌، گفتم خواب بودم، گفت آره اینجا بچه تو تب میسوزه اون وقت تو راحت گرفتی خوابی!!

به خدا جوری جیگرم اون شب از حرفا و رفتاراش خون شد که درسم تموم شد طبابت و پزشکی رو بوسیدم گذاشتم کنار!

اونا حسادت کزدن

خوب ببین من قبل بچه ها خوشگل بودم شیک و اهل مد .ینی تیپ هایی که میزدم عطر هایی که میزدم اراستگیم تو فامیل معروف .الان من یه مامان هستم با دوتا بچه شیطون و کوچیک همینکه بتونم یه لباس مرتب تندتند بپوشم خدارو هم شاکرم🙄😂

اون دخترا هم پلنگ بودن حداقل سه چهارساعت به خودشون رسیده بودن ولی ضایع شدم هممون شنیدیم خجالت کشیدم

مهربون باشیم☺️
من یه شی تو پیک کرونا کشیک بودم اورژانس عفونی. اورژانس وحشتناک شلوغ بود و وقت سر خاروندن نداشتیم، هم ...

چرا اینکارو کردیییی

نباید زود جا میزدی عزیزم

حق میدم خیلی بد حرف زده ولی همش بخاطر جوگیری زیاد بوده

باید تند و قاطع جوابشو میدادی و اصلا محل نمیدادی به حرفاش

هوف چی بگم

خوب ببین من قبل بچه ها خوشگل بودم شیک و اهل مد .ینی تیپ هایی که میزدم عطر هایی که میزدم اراستگیم تو ...

اصلااااینجوری فکز نکن خودتو تخریب نکن که قبل بچه هاخوشگل بودی 

شاید اصلا شما همیشه همونقدر تو زندگیت ساده بودی بازم ناحق بود حرفشون 

اونا باید خجالت بکشن

به شب نشینی خرچنگ های مردابی چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
چرا اینکارو کردیییینباید زود جا میزدی عزیزمحق میدم خیلی بد حرف زده ولی همش بخاطر جوگیری زیاد بودهبای ...

نمیشه. حرفایی که دل رو میشکنن اگه مدام و پشت سر هم گفته بشن آدمو له میکنن.

من آخرای پزشکی خورد به کرونا. تو مدت کرونا خیلی داغون شدم. انگار داشتم کار گناهی انجام می‌دادم و شوهرم واقعا زجرم میداد.

شنیدن یه حرفایی از کسی که ازش انتظار همراهی و کمک داری واقعا تلخه!!

من اون موقع ها خیلی تحت فشار بودم، پسرم نه ماهش بود، مادرم برا نگهداشتن تو بعضی شبایی که کشیک بودم گاها بهونه میاورد، مادر شوهرم گاها کلافه میشد از زیاد بودن تایم کشیک هام.

خیلی سخت بود و من انتظار همراهی از شوهرم داشتم ولی انگار حریفم بود. انگار من یه نفر یه طرف زمین بودن و اون و سختی های کشیک هام و نق زدن های مادر و مادرشوهرم هم یه طرف. دیگه داشتم له میشدم زیر بار فشار.

وقتی خسته و داغون از کشیک بر میگشتم خونه، جای اینکه شوهرم بگه خالا یه ساعتبخواب بعد برو دنبال بچه، میگفت، آره دوش گرفتی، سریع برو بچه روبیار که مامانم کلافه شده، اگه هم خودش یه وقتی بچه رو نگاه میداشت، برمیگشتم خونه ظرفشویی پر، لباسا پخش و پلا تو اتاقا. تخت شلخته! همینکه لباسامو عوض میکردم میگفت خوب بچه رو دیگه نگه دار، میرفت میخوابید! حتی وای نمی ایستاد یه لحظه برم دوش بگیرم!!

حرف نبود برای من رفتار بود...تو مراسم تشیع‌ جنازه بابام، جاری خیر ندیده‌ام فقط یه لباس‌عروس کم داشت بخدا با یه وضعی اومده بود که بعد مراسم یکی مارک کرم‌پودرشو ازم میپرسید یکی میگفت وای چه خط‌چشم خوشگلی کشیده بود

اصلا با اون حجم از میکاپ دیدمش خیلی جیگرم سوخت لعنت بهت ادم تو مراسم ختم اینجوری میاد؟؟؟من تو حال زار بعد تو حتی رژتم از روزای قبل پررنگ‌تر زده بودی؟؟؟؟ از اون روز خیلی متنفر شدم ازش به دلم موند کلا

ما آخرین نسلی هستیم که می دونیم دنیای قبل از اینترنت چه حس و حالی داشت..
نمیشه. حرفایی که دل رو میشکنن اگه مدام و پشت سر هم گفته بشن آدمو له میکنن.من آخرای پزشکی خورد به کرو ...

ای بابا چی‌بگم عزیزم

اخراش بوده ولی کاش یکم دیگه تحمل میکردی

من جات نبودم البته قطعا که خیلی سخت بوده🥲

ولی مطمئنم کارماشو پس میدن ادمایی که یه روز مارو به ته خط میرسونن

الان که نشستم تو خونه، همه چیز خونه رو رو نظم و مرتب نگه داشتم، بهم میگه حیفه پزشکیت نبود که دیگه نرفتی سراغش!! حیف اون همه علاقه نبود؟!

وقتی میگه من کمکت میکنم برو رزیدنتی بده، خنده ام میگیره، نه خنده از رو شادی، خنده پر ازغم و تلخی!

چند باری یادش انداختم رفتاراشو تو موقع کشیکام! اون دقت میگه آره اون موقع تحت فشار بودم!!

آخه مگه فنری که تحت فشار باشی و بقیه رم بذاری تو فشار؟!

الان که خونه همیشه تمیزه و غذاش همیشه آماده است رو گاز، دلش یاد ادامه تحصیلم افتاده!!



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792